سلامت فردی و اجتماعی حجاب و عفاف
دختران جهان ! در همه ی شما رگه هایی از طلای معنویت هست. جنس وجودی شما از لبو،شلغم،و شکلات نیست. بگردید،گوهر های وجودتان را پیدا کنید.گوهرهای فطرت، بی تردید در همه ی شما هست. ممکن است گرد و خاک گرفته باشد، ممکن است در زیر لایه هایی از گرد و غبار عصیان، مدفون شده باشد، ممکن است لغزش و گناه آلوده اش کرده باشد، ممکن است دود هایی از کنده ی جهالت برخیزد به سیاهی اش کشانده باشد، اما هست.
نه فقط گوهر فطرت، که جوهر نجابت، حیا، عفت، صفا و صداقت، همه و همه در وجود شما هست و اندام شما ظرف این جواهرات است. این قدر ساده انگار نباشید، این قدر خود را دست کم نگیرید!.تو به عنوان موجود الهی که می تواند مردانی صالح را در دامان خود پرورش دهد به خود بنگر و تنها به توانایی های ظاهری خود از قبیل زیبایی فکر نکن و بدان که می توانی به عنوان فردی مثمر ثمر بر ای جامعه خود تلاش کنی و زنان نیز می توانند پا به پای مردان در ساختن جامعه خود تلاش کننند. ما باید اعتقاد و ایمان را در خود حفظ کنیم و غیرت را در سینه نگه داریم. ما خوب می دانیم که اساس و پایه حراست و حفاظت بنیادین یک جامعه، اخلاق، ایمان و اعتقادات جوانان آن جامعه است. ایمان و معرفت مذهبی، غیر قابل نفوذ ترین دژ برای ورود بیگانگان به صدف وجود می باشد. بیشترین و موثرترین راه برای نفوذ بیگانه، ضربه زدن به این اعتقادات است. اگر سلاح ایمان را از دختران ما بگیرند و پشتوانه جهان بینی و ایدئولوژی شان را تخریب کنند و در گوشه اتاقشان یک تلویزیون بگذارند و برایشان برنامه های جذاب، ترانه ها و موسیقی های دلفریب و فیلم های سکسی و شوهای مبتذل نشان دهند و شرم و حیای آنها را به لوت بکشانند و در اماکن فساد، دخترانمان را به خود فروشی بکشانند و دخترانمان مقلدانه و کورکورانه سر به زیر اندازند و زشتیها و پلیدیهای فرنگی ها را برایشان زیبا جلوه دهند و فساد آنها را ترقی بخوانند و همه هویت وشخصیتشان را تحقیر کنند و آنقدر سرگرم شوند تا چشمانشان گرم شود و خواب دیدگانشان را برباید آیا دیگر مجالسی برای اندیشیدن آنها باقی میماند که همه اینها حیوانیت است و نفسانیت. مادامی که زنان و دختران جامعه در حرم امن حجاب پوشیده شده و محجوب باشند مجالسی برای این بی بندباری نخواهند بود و اولین گام برای ایجاد فساد و اندیشه زدایی دخترانمان برداشتن حجاب و پرده دری حیا و نجابت و عدم خود باوری دختران است. وقتی زنان و دختران که مربی و تربیت کننده نسلهای آینده و سازنده اخلاق و سلامت جامعه هستند، از خویشتن مذهبی خود تهی و خالی شوند و اندیشه و ایمان و غیرتشان را از دست بدهند وهم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت می توانند اثرات موثری بر روند فرهنگی و اخلاقی جامعه داشته باشند. پس چرا زن این موجود الهی و بهشتی که می تواند ارزشش از ملائکه هم بیشتر شود و بالاتر رود، باید شخصیت الهی خود را بی دلیل زیر سوال برد؟ چرا؟ چقدر خوب می شد اگر دختران ما، در مدارسشان سفره عفاف می گستردند و از نجابت تناول می کردند! آن وقت مردان شهر ما نگاهایشان به نگاه آلوده نمی گشت و در و دیوار ما یکپارچه غیرت می شد و نهالهای استعداد، در باغ سبز شهرما جان می گرفت و ریشه های ترقی و نجات، در سراسر خاک این دیار گسترانیده می شد و گلهای باغ سبز ما، به جای چنبره شدن و پژمردن، باطراوت و بانشاط تمام شهر را معطر و خوشبو میساختند و بلبلان خوش الحان، در فضای پاک و عطر آگین این دیار پر می زدند و برای مردمان با غیرت شهر ما آواز خوش معنویت و ملکوت را سر میدادند.
مفهوم حجاب
حجاب را از دو بعد لغوي و اصطلاحي مي توان تعريف کرد که در بعد لغوي در ساده ترين تعريف حجاب به معني پوشش و فاصله ميان دو چيز معنا شده است؛ چنان که ابن منظور مي نويسد «حجاب به معناي پوشانيدن است و اسم چيزي است که پوشانيدن با آن انجام مي گيرد و هرچيزي که ميان دو چيز، جدايي مي اندازد، حجاب گويند و هر چيزي که مانع از چيز ديگر شود او را حجب نموده است. (ابن منظور ، 2000 م)
و در کلامي ديگر خداوند منّان مي فرمايد: «ميان ما و شما حاجز و فاصله اي در نحله و دين وجود دارد، نيز بدين معنا به کار رفته است.» (سوره فصلت، آيه 5)
کلمه ي حجاب هم به معني پوشيدن است و هم به معني پرده و حاجب. بيشتر استعمالش به معني پرده است. اين کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد که پرده وسيله ي پوشش است، و شايد بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششي حجاب نيست، آن پوششي حجاب ناميده مي شود که از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.( مطهري،1353)
قرآن کريم در داستان سليمان، غروب خورشيد را اين طور توصيف مي کند: «حَتّي تَورات بالحجاب» (سوره ص؛ آيه 32 ) «تا آن وقتي که خورشيد در پشت پرده مخفي شد.»، پرده ي حاجز ميان قلب و شکم را «حجاب» گويند. (مطهري، 1353)
در کتب لغت فارسي نيز براي واژه ي «حجاب» معناي مختلفي مانند: «پرده، ستر ، نقابي که زنان چهره ي خود را به آن مي پوشانند، روي بند، برقع، چادري که زنان سرتاپاي خود را بدان مي پوشانند، آمده است (معين، 1379 / عميد، 1367). در کل بديهي ترين تعريفي که مي توان به آن اشاره کرد حجاب به معني پوشش است.
استعمال کلمه ي حجاب در مورد پوشش زن يک اصطلاح نسبتاً جديدي است. در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقهاء، کلمه ي «ستر» که به معني پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض اين مطلب شده اند، کلمه ستر را به کار برده اند، نه کلمه ي حجاب را. بهتر اين بود که اين کلمه عوض نمي شد و ما هميشه همان کلمه ي پوشش را به کار مي برديم، زيرا چنان که گفتيم معني شايع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده مي شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده که عده ي زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. پوشش زن در اسلام، اين است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد. (مطهري، 1353)
حجاب در ميان اديان
مطالعه متون تاريخي نشان مي دهد كه حجاب محدود به دين خاصي نيست و پوشش پيش از ظهور اسلام نيز وجود داشته است استاد شهيد مرتضي مطهري در اين باره مي نويسد: «در ايران باستان و درميان قوم يهود و احتمالا در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، سخت تر بوده است.» ويل دورانت در تاريخ تمدن درباره قوم يهود و قانون تلمود مي نويسد:« اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت، چنانكه مثلا بي آنكه چيزي بر سر داشت به ميان مردم مي رفت و يا در ملاء عام نخ مي ريسيد يا با هر صنفي از مردان درد دل مي كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه اش تكلم مي نمود، همسايگانش مي توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»حجاب و پوشش در تمام اديان و مذاهب داراي جايگاه خاصي بوده است و يكي از دلايل اساسي آن اين است كه حجاب و پاكدامني امري فطري است به همين دليل هريك از اديان به نوعي صورتي از حجاب را براي زن مقرر داشته است در اديان زردتشت، يهوديت ، مسيحيت و اسلام، حجاب زنان امري لازم شمرده شده است.در آئين زرتشت زنان علاوه براينكه بايد از حجاب كامل شامل لباسهاي بلند و روسري، شلوار تا مچ پا و چادر يا شنلي بلند بر روي لباسها استفاده كنند، موظف بودند كه صورت خود را با روبنده بپوشانند اين حجاب در زمان پارسها (هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان) نيز معمول بوده است. حتي زنان اشراف نيز علاوه بر اين در محيط بيرون از خانه، از روبند براي پوشاندن صورت استفاده مي كردند در زمان داريوش نيز حجاب با الزام بيشتري در بين زنان معمول بود.
ويل دورانت نويسنده كتاب تاريخ تمدن در اين باره مي نويسد: « زنان طبقات بالاي اجتماع جرات نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دار از خانه بيرون بيايند.» حجاب در بين زنان قوم يهود نيز معمول بود. در نگاه قوم يهود زنان موجوداتي كم بها بودند و وجودشان از آن رو قابل تحمل بود كه تنها منبع توليد سرباز بشمار مي آمدند لذا مقررات سختي را براي ارتباطهاي آنان منظور مي داشتند. در آئين مسيحيت نيز احكام سخت شريعت يهود در مورد حجاب زن استمرار يافت دين مسيح استفاده از هرگونه آرايش و زينت را منع مي نمود به همين جهت زن مي بايست خود را بپوشاند حواريون و پس از آنها پاپ ها و كاردينالهاي بزرگ كه دستورهاي ديني آنان از طرف كليسا و مذهب مسيحيت لازم الاجراء شمرده مي شد، بشدت زنان را به پوشش كامل و دوري از آرايش كردن و استفاده از زينت آلات فرا مي خواندند. (مطهري، 1353)
حدود روابط زن و مرد در اسلام
خداوند در آيات سوره نور و سوره احزاب به چگونگي رابطه ميان زن و مرد و همچنين حكم پوشش زنان اشاره كرده است؛« به مومنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند و فروج خود را حفظ كنند، اين براي آنها پاكيزه تر است، به درستي كه خدا به آنچه كه انجام مي دهيد آگاه است و به زنان با ايمان بگو چشمهاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينتهاي خود را آشكار نكنند، مگر آنچه از آن ظاهر است و روسريهاي خود را بر سينه خود افكنند و زينتهاي خود را آشكار نكنند مگر براي شوهرانشان.» (آيات 30 و 31 سوره نور)
براساس تحقيقات علمي و فيزيولوژيكي، از تفاوتهاي جسمي و روحي زن و مرد اين است كه مردان نسبت به محركهاي چشمي شهوت انگيز، از زنان حساستر و آسيب پذيرتر هستند آسيب پذيري زنان عموما در تمايل آنها به خودنمايي، بروز مي كند.نگاه تيز و از روي هوس، آغاز لغزش و در بعضي اوقات مقدمه سقوط و انحراف است ممكن نيست كسي بدون كنترل نگاه خود، موفق به مهار نفس و شهوت شود زيرا بعد از ديدن، ميل و هوس نيز تحريك مي شود و در اين حال، خويشتنداري و پيشگيري از تبعات بعدي آن، كار آساني نيست شخصي كه نگاه شهوت انگيز داشته باشد، به علت آنكه به موارد دلخواه خود دسترسي ندارد، دائما در يك حالت ناآرامي و حسرت و رنج بسر مي برد اين حالت در بعضي از موارد به نوعي جنون كشيده مي شود روانشناسان معتقدند كه عشقهاي شكست خورده و اقدامات خطرناك نظير خودكشي و ديگر عوارض آن، گاهي با يك نگاه آغاز مي شود.دين اسلام سفارش مي كند اگر زن و مرد بيگانه، بطور غيرارادي به هم نگريستند، از نگاه مجدد بپرهيزند و به هم خيره نشوند و در اين باره از هرگونه فكر و خيال و وسوسه خودداري كنند تا دچار اختلالات روحي و رواني نشوند اين دعوت اسلام براي تامين سلامت روحي و اخلاقي فرد و جامعه است. خداوند از مردان مسلمان مي خواهد براي آنكه پاكدامن و عفيف بمانند و به گناه آلوده نشوند، در درجه اول نگاهها و ديده هايشان را تربيت كنند امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد:« نگاه شهوت آلود، تيري است از تيرهاي زهر آگين شيطان.»
و باز آن حضرت درباره پاداش حفظ نگاه مي فرمايد:«كسي كه زني را ببيند و چشمش را به بالا بيندازد و يا آن را برگرداند، به زودي خداوند مزه ايمان را به او خواهد چشانيد.»
بنابراين اسلام درنظر دارد كه خودنمايي زن به محدوده خاصي مانند خانواده اختصاص يابد و زن خود را تنها براي همسر و نزديكان خود بيارايد اين نشان مي دهد كه زنان مجبور نيستند هميشه و در همه حال خود را بپوشانند در اسلام بعضي از انسانها به عنوان محرم معرفي مي شوند كه زنان مي توانند دربرابر آنها بدون چادر يا روسري ظاهر شوند. (مطهري، 1353)
حجاب و عفاف زن ایرانی به روایت سفرنامهنویسان فرنگی
زن ایرانی از گذشتههای دور، حجاب و عفاف خود را بهطور کامل رعایت میکرده است و حتی از سایر کشورهای مشرقزمین نیز بیشتر اهتمام میورزیده است. این مسئله، نهتنها در کتابها، نقاشیها، و عکسهای گذشته ایرانیان آمده است، بلکه جهانگردان و سایر افراد فرنگی نیز آن را با دقت و جزئیات فراوانی در سفرنامههای خود بیان کردهاند که البته آنچنان که از نوشتههایشان برمیآید و گاهی آن را به صراحت بیان کردهاند این است که آنان از این وضعیت، ناراضی بودهاند و از اینکه نمیتوانستند همان برخوردی را که با زنان غربی داشتهاند با زنان ایرانی نیز داشته باشند، متأسف بودهاند و گاهی برای ارضای کنجکاوی شیطنتآمیز خود به ترفندهایی نیز دست زدهاند.(مهرآبادی، میترا)
نکته دیگری نیز که میتوان از برخی نوشتههای آنان دریافت کرد این است که اوّلین گامهایی که در ایران، در جهت بیحجابی برداشته شده است، توسط درباریان و خانوادههای آنان بوده است، که یکی از علل اصلی آن هم به سبب مسافرتِ درباریان به فرنگ و معاشرت با فرنگیان بوده است؛ اما همچنان که میبینیم، زن مسلمان ایرانی با تمام تلاشی که در راستای کشف حجاب و تبلیغات منفیای که درباره حجاب صورت گرفته است، هنوز هم شأن و منزلت خود را حفظ کرده است. (مهرآبادی، میترا)
«اولئاریوس» که در زمان شاه صفی صفوی از ایران دیدار کرده است، درباره حجاب و عفاف زنان ایرانی در خاطراتش آورده است: زنان، موقعی که از خانه خارج میشوند، چهره خود را نشان مردان نمیدهند. بلکه چادر سفیدی روی سر میاندازند که تمام بدن آنها را تا مچ پا میپوشاند و فقط در جلوی صورت، شکاف کوچکی دارد که از آن شکاف، به زحمت جلوی خود را میتوانند ببینند. و چهبسا چهرههای زیبایی که با لباسهای محقّرانه و چهرههای زشتی که با لباسهای مجلّل و فریبنده، زیر این چادرها مخفیاند و انسان نمیتواند بفهمد در پس این چادر، چه قیافهای نهفته است. (مهرآبادی، میترا)
«تاورنیه» در سفرنامهاش مینویسد: زنان، خود را در ایران به احدی غیر از شوهر خود نشان نمیدهند. وقتی به حمّام عمومی میروند، در چادری سرتاپای خود را مستور مینمایند که فقط در محاذات چشم، دو سوراخ دارد که پیش پای خود را بتوانند ببینند. و این کار (یعنی به حمام عمومی رفتن)، مخصوص فقرا و طبقه سوم است که استطاعت داشتن حمام مخصوص در خانه را نداشته باشند. و نیز آورده همینکه دختری شوهر کرد، معاشرین او منحصر به زنها یا خواجهسرایان میشود و زن معقول و نجیب و محترم، کسی است که بیشتر مستوره و محفوظ باشد. (مهرآبادی، میترا)
«دروویل» درباره نوع پوشش زنان در زمان فتحعلیشاه قاجار مینویسد: زنان ایرانی در زیر چادر، مهارت عجیبی برای شناساندن خود و شناختن همدیگر دارند. شگفت آنکه وقتی از کنار هم میگذرند، یقین دارند که در شناختن طرف اشتباه نکردهاند؛ اما چه بسا مردانی که از کنار زنان خویش میگذرند، بیآنکه آنها را بشناسند. (مهرآبادی، میترا)
دکتر «ویلز» مینویسد: بیشرمی و بیاعتنایی به عفّت و وقار، از نظر زنان ایرانی، عملی مذموم و رفتاری ناشایسته است تا آنجا که در راه رفتن، صحبت و نگاه هم ملاحظه عفّت و نجابت خودش را دارد و هرگز حاضر به تنزّل کردن از مقام قابل احترام خود نمیگردد.(مهرآبادی، میترا)
«کنت دوگو بینو» نیز در اینباره مشاهدات خود را چنین بیان میکند: همه زنها در بیرون خانه بهطور یکسان خودشان را در چادرهای وال، چیت و به ندرت، ابریشمی به رنگ آبیِ تیره پیچیدهاند که سر تا پایشان را میپوشاند. صورتشان را با قطعهای پارچه سفید که زیر چادر پشتسرشان بسته میشود و از جلو تا روی زمین میافتد، محکم پوشاندهاند که دیدن، و حتی حدس زدن چهرههایشان را غیرممکن میسازد. قسمت جلوی این پارچه، محاذی چشمانشان به طور مشبّک، قلابدوزی شده تا بتوانند از ماورای این روبنده، بیرون را ببینند و نفس بکشند؛ زیر این حجاب آبی تیره - که چادر نامیده میشود و مخصوصاً برای پوشاندن سر تا قوزک پای زنان ساخته شده است - یک شلوار گشاد که وظیفه دامن را انجام میدهد، میپوشند و آن هم فقط در موقع خارج شدن از خانه. زنان که بدینسان، پوشیده و محفوظ شدهاند، سرپاییهای کوچک و پاشنهدار به پا میکنند و برای حفظ تعادل، آنها را به نحوی روی زمین میکشند که به کلّی، عاری از ظرافت میباشد. (مهرآبادی، میترا)
«پولاک» هم در سفرنامهاش درباره حجاب زن ایرانی چنین مینویسد: هرگاه زنی به کوچه برود یا سوار بر اسب در معیّت نوکرها از شارع عبور کند، چادری به رنگ آبی نیلی بر سر میکند و آن، پوششی است که تمام بدن، از سر تا به پا در آن پیچیده میشود. در مقابل چهره، پارچهای باریک و بلند به نام روبند آویخته است که در مقابل قسمتی که چشم قرار گرفته، قطعهای بیضی شکل و پنجره پنجره برای دیدن، تعبیه شده است. این نقاب، بخصوص در تابستان گرم، سخت مایه ناراحتی است. به همین دلیل، خانمها گاهگاه ناچار میشوند آن را بردارند. نزاکت و ادب، ایجاب میکند که به هنگام ملاقات با خانمی، چشم را پایین بیندازند. (مهرآبادی، میترا)
زن فقط حق دارد در برابر شوهر و چندتن از نزدیکترین خویشاوندانش که به او محرماند، بدون حجاب ظاهر شود. هرگاه در کوچه، بر اثر تصادف، حجاب زنی از صورتش بیفتد، رسم چنین است که مردی که با او روبهرو است، روی بگرداند تا آن زن دوباره حجاب خود را مرتب کند.حتی زن پیر گدای کوچه و بازار نیز بدون نقاب دیده نمیشود. زنهای اروپایی که بدون حجاب در خیابانها ظاهر بشوند، خود، موجب تحریک حس کنجکاوی عمومی میشوند و حتی مردم بر آنها دل میسوزانند. (مهرآبادی، میترا)
«بلوشر» درباره حجاب زنان در آغاز حکومت رضاشاه و پیش از آنکه وی دستور کشف حجاب را بدهد، مینویسد: همنشینی و معاشرت با ایرانیها این نقیصه را داشت که زنانشان خانهنشین بودند. زنان، هنوز چادرهای خود را بر سر داشتند. چادر پوششی است اغلب به رنگ سیاه که سراسر بدن و سرانجام، قسمت اعظم صورت را نیز از نگاه مردان، پوشیده میدارد.
تنها و تنها یک زن بود که جرات میکرد در ضیافتهای شام سفارتخانهها بدون چادر حاضر شود و آن هم فقط مشروط به اینکه منحصراً اروپاییها شرکت داشته باشند. و از ایرانیان دعوتی به عمل نیاید. این زن، خانم ناصرالملوک (بیوه نایب السلطنه پیشین کشور) بود. (مهرآبادی، میترا)
جايگاه عفاف و حجاب در اسلام
عفاف به عنوان يک ارزش دروني و والاي اخلاقي در اخلاق اسلامي جايگاه بسيار والايي دارد. و عفاف به عنوان ريشة حجاب و حجاب به عنوان يک عمل ظاهري، بازتاب عفاف به عنوان يک ارزش دروني است. به عبارت ديگر عفاف ريشه و سرچشمة حجاب است. دين اسلام با تأکيد بر ارزشهاي اخلاقی همچون عفاف و پاکدامن و حجاب و پوشش، مي خواهد حرمت و کرامت زن در عرصة اجتماع حفظ شود و استعدادهاي خدادادي او در فعاليتهاي صرف جنسي صرف نشود. بنابراين عفاف و حجاب در اسلام از يک مسئلة کلي تر و اساسي تر ريشه ميگيرد و آن اين است که آيا تمتعات مرد از زن بايد رايگان باشد؟ آيا مرد بايد حق داشته باشد که از هر زني در هر محفلي حداکثر تمتعات را ببرد يا نه؟ به عبارت ديگر مسأله اين است که آيا کاميابي هاي جنسي بايد محدود به محيط خانوادگي و همسران مشروع باشد، يا مي تواند آزاد باشد و به محيط اجتماع کشيده شود؟ اخلاق جنسي اسلامي بر خلاف اخلاق جنسي غرب که مبتني بر روابط آزاد بين مرد و زن به شرط رعايت آزادي ديگران است؛ ميخواهد انواع التذاذات جنسي به محيط خانوادگي و به همسر مشروع اختصاص يابد و محيط اجتماع خالص براي کار و فعاليت باشد به همين جهت به زن اجازه نمي دهد که وقتي از خانه بيرون مي رود موجبات تحريک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمي دهد که چشم چراني کند و در همين راستا بر ارزشهاي اخلاقي همچون عفاف و حجاب تأکيد مي ورزد. اسلام به عنوان آخرين و كامل ترين آئين الهي، حجاب را هديه اي از جانب خداوند معرفي نموده است اين آئين براي جلوگيري از افراط و تفريط هايي كه درطول تاريخ درمورد حجاب بوجود آمده بود، به قانونمند كردن و تنظيم پوشش همت گماشت و آن را بصورت متعادل و صحيح و متناسب با طبيعت انساني زن و مرد، ارائه نمود. از نگاه اسلام، حجاب علاوه بر ارزش بخشي و قداست به زن، وسيله اي براي حفظ زن از معرض خطرات ظاهري و باطني است. بنابراين از نگاه اسلام، زن كه نشانه زيبايي آفرينش است، با پوشش مناسب، به عفاف و پاكي شناخته مي شود. اسلام از اين رو حجاب را وضع نمود كه آثار مثبت آن، جامعه را متعادل مي كند و بدين طريق دين اسلام به زن ارزش و قداست خاصي مي بخشد و جايگاه انساني او را به ديگران متذكر مي شود.(وشنوی، حاج شیخ قوام)
قدمت حجاب
ميل به پوشش جزئي از طبيعت انسان و يك كشش دروني است كه قدمت آن به داستان خلقت آدم و حوا بر مي گردد. در قرآن کريم در سوره اعراف ( آيه 22) آمده است:« و به اين ترتيب (شيطان) آنها را با فريب ( از مقامشان) فرود آورد و هنگامي كه از آن درخت چشيدند اندامشان (عورتشان) براي آنها آشكار شد و شروع كردند به قرار دادن برگهاي (درختان) بهشتي بر يكديگر تا آنرا بپوشانند.چنان که مي بينيم از همان آغاز خلقت بشر، احساس شرم و نياز، زن و مرد را بر آن داشت تا به هر نحو ممكن، خود را بپوشانند، بي آنكه قبلا در اين مورد آموزش ديده باشند علت اين موضوع آنست كه در نهاد انسان، عامل بازدارنده و هدايت كننده اي بنام حيا وجود دارد كه انسان را دربرابر خطرها و انحرافات مصون مي كند. براساس متون تاريخي ، حجاب بخشي از لباس زنان يونان باستان و روم قديم بوده كه براي زينت از آن استفاده مي كردند. جواهر لعل نهرو نخست وزير فقيد هند معتقد است كه روميان نيز تحت تاثير قوم يهود حجاب داشته اند. يونانيان بيشتر در مراسم و مجالس ديني داراي حجاب بودند در اروپاي قرون وسطي نيز حجاب جزئي از زينت زن بوده است. در هند همانند ايران باستان، به حجاب شديدا پايبند بودند. استاد مطهري مي نويسد:« اگر تمايل به رياضت و ترك لذت را يكي از علل پديد آمدن حجاب بدانيم، بايد قبول كنيم كه هند از قديم ترين ايام حجاب را پذيرفته است. زيرا هند از مراكز قديم رياضت و پليد شمردن لذات مادي بوده است.» در ايران پيش از اسلام نيز زنان از حجاب استفاده مي كردند ويل دورانت درباره ايرانيان قديم ميگويد:« در زمان زرتشت، زنان منزلتي عالي داشتند؛ با كمال آزادي و با روي گشاده درميان مردم آمد و شد مي كردند. پس از داريوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان كنترل شد زنان فقير براي كار كردن ناگزير بودند كه در بين مردم آمد و شد كنند به همين دليل آزادي بيشتري داشتند ولي در ميان زنان ديگر بويژه باتوجه به آنكه گوشه نشيني آنها در دوران حيض واجب بود، پرده پوشي رواج يافت.اين مورخ آمريكايي همچنين مي نويسد: «زنان طبقات بالاي اجتماع جرات آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دار از خانه بيرون بيايند حتي پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مي شدند.»بنابر گواهي متون تاريخي، در اکثر قريب به اتفاق اقوام و ملل، حجاب در ميان زنان معمول بوده، هر چند فراز و نشيب هاي زيادي را طي کرده است وگاهي با اعمال سليقه ي حاکمان تشديد يا تخفيف يافته است ولي هيچ گاه به طور کامل از ميان نرفته است. «مورخان به ندرت از اقوامي بدوي ياد مي کنند که زنانشان داراي حجاب مناسب نبوده يا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر مي شدند. تعداد اين اقوام به قدري نادر است که در مقام مقايسه - به قول انديشمندان، قابل ذکر نيستند و شايد بتوان گفت: وجود برخي موانع سبب جلوگيري از بروز تمايلات و استعدادهاي فطري و طبيعي آنان شده است و يا عواملي باعث انحراف آنان از مسير فطرت گشته است. (محمدي آشناني، 1373)
در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته است و از آن چه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است اما در عرب جاهليت حجاب وجود نداشته است و به وسيلهي اسلام در عرب پيدا شده است. (مطهري،1353)
اگر به لباس ملي کشورهاي جهان بنگريم به خوبي حجاب و پوشش زن را در مي يابيم. براون واشنايور، نويسنده ي غربي، در کتابي به نام پوشاک اقوام مختلف، پوشاک اقوام گوناگون جهان از عهد باستان تا قرن بيستم را به صورت مصور ارائه کرده اند. نگاهي کوتاه به اين کتاب روشنگر اين واقعيت است که در عهد باستان در ميان يهوديان، مسيحيان، زرتشتي ها، يونانيان و اهالي روم، آلمان، خاور نزديک و برخي مناطق ديگر پوشش زن به طور کامل رعايت مي شده است، به گونهاي که زنان چين در معابر عمومي جز در پرده و ملحفه ظاهر نمي شدند و در خانه نيز داراي اندروني و بيروني بوده اند. (هدايت، 1363)
در مجموع مي توان گفت حجاب به معناي يک رفتار انساني در طول تاريخ با فراز و نشيب هاي فراواني همراه بوده و گرايش هاي مختلفي در هر دوره بر نوع حجاب افراد مؤثر بوده است. اگر چه رسم حجاب در بين اقوام غير عرب مانند ايران باستان، اروپا، قوم يهود و ... مرسوم بوده است. اسلام، نه تنها واضح قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگيري از افراط و تفريط هايي که در طول تاريخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظيم و تخفيف آن همت گماشته است و آن را به صورتي متعادل، صحيح و متناسب با فطرت انساني زن ارائه نموده است .
حجاب در قرآن
حجاب در قرآن در سوره هاي نور و احزاب به صراحت و وضوح تبيين شده است. «در اين آيات شريفه حدود حجاب، آثار و کارکردهاي آن بيان گرديده است؛ در حقيقت، حجاب زن مسلمان به فتواي همه ي مراجع معروف تقليد در اين زمان يکي از ضروريات دين است. لزوم پوشيدگي زن براساس شش دليل قطعي قابل اثبات است که هر يک به تنهايي براي اثبات ضرورت حجاب کافي است: قرآن کريم، روايات شريفه، سيره ي اهل بيت عليه السلام، براهين عقلي، فطرت و طبيعت انساني و تاريخ. ( قمشه اي، 1380)
نکته مهم در بررسي حجاب از نظر دين مبين اسلام، اين است که نگرشي مطابق با فطرت و هويت حقيقي زنان است که نه تنها يک بُعدي نبوده، بلکه همه ي ابعاد و جوانب شخصيت زن مسلمان در بُعد مادي و معنوي را مدّ نظر قرار داده است. از اين روي در اين مقاله حجاب تنها از ديدگاه قرآن و روايت ها مورد بررسي قرار گرفته است که حجاب فيزيکي بدن ، حجاب در نگاه ، گفتار، رفتار و در قلب را مي توان اشاره کرد.
حجاب فيزيکي بدن
اين بُعد همان محوري است که مورد توجه اکثر دانشمندان، علما، فقها و روشنفکران بوده است. اين بخش از حجاب محسوس ترين و ملموس ترين بُعد مي باشد. در آيات شريفه قرآن کريم«سوره نور و احزاب» به اين بُعد از حجاب با عنوان «خُمار» و «جلباب» تأکيد ويژه شده است.
خمار
قرآن کريم از دو نوع حجاب و شيوه ي پوشش زن سخن به ميان آورده است: «خمار» و «جلباب» ؛ از خمار در آيه سوره نور سخن گفته شده است:«خمارهاي خود را برگريبان هاي خويش بيفکنيد.» که اين قسمت آيه بيانگر کيفيت پوشش است که زن بايد آن را بپوشاند. (سوره نور ، آيه 30)
«خمر»، جمع خمار است و در کتب لغت آمده است: «خمار لباسي است که زن سر خود را با آن مي پوشاند.» (راغب اصفهاني، 1992 م) آقاي مصطفوي در التحقيق في کلمات القرآن مي نويسد : «خمر و خمار به معني ستر و پوشش است. شراب را خمر گويند؛ زيرا حواس ظاهري و باطني را مي پوشاند. به روسري زن نيز خمار گويند؛ زيرا به وسيله آن سرش را مي پوشاند.» (مصطفوي، 1360)
«آنچه مي تواند به اين فرمان الهي جامه ي عمل بپوشاند، مقنعه يا روسري بلندي است که علاوه بر پوشش کامل سر، بر روي گردن و سينه افتد.» (بيرقي اکبري، 1377)
شهيد مطهري معتقد است: «ترکيب لغوي «ضَرَب علي» در لغت عرب اين معنا را مي سازد که چيزي را بر روي چيز ديگر قرار دهند، به طوري که مانع و حاجبي براي او شمرده شود. (مطهري، 1353) براساس آيه ي شريفه و تفسير ابن عباس، اين پوشش سر هر چه که هست، اعم از شال، روسري، مقنعه بايد مو، سينه، دورگردن و زيرگلوي زن را بپوشاند .
«در زمان جاهليت و صدر اسلام زنان عرب غيرمسلمان لباس هاي بلند و گشاد مي پوشيدند، برسر يا شانه خود عبا مي انداختند و پوششي کوتاه و کوتاه تر از جلباب روي سرشان مي بستند. شهيد مطهري به نقل از تفاسير معتبر از جمله تفسير کشاف بيان مي کنند که زنان عرب معمولاً پيراهن هايي مي پوشيدند که گريبان هاي شان باز بود، دور گردن و سينه را نمي پوشاند و روسري هايي هم که روي سر خود مي انداختند از پشت سر مي آويختند، قهراً گوش ها و بناگوش ها و گوشواره ها و جلوي سينه و گردن نمايان مي شد. اين آيه دستور مي دهد که بايد قسمت آويخته ي همان روسري ها از دو طرف روي سينه و گريبان خود بيافکنند تا قسمت هاي ياد شده پوشيده گردد.» (مصطفوي، 1360)
«يکي از جوانان انصار با زني از اهالي مدينه روبه رو شد در آن زمان، زنان مقنعه خود را پشت گوش مي بستند. جوان به زن، که از رو به رو مي آمد، آن قدر نگاه کرد که زن از مقابل او گذشت و رفت. جوان درحالي که هم چنان از پشت سر، آن زن را نگاه مي کرد، وارد کوچه بني فلان شد که ناگاه استخوان يا شيشه اي که در ديوار بود، صورت او را دريد. وقتي زن رفت، ناگاه جوان متوجه شد که خون روي لباس و سينه اش ريخته است؛ با خود گفت: به خدا حتماً نزد رسول الله (ص) مي روم و ماجرا را توضيح مي دهم. جوان نزد پيامبر (ص) آمد. وقتي که رسول خدا (ص) او را ديد پرسيد: اين چيست ؟ جوان ماجرا را توضيح داد. جبرئيل در اين هنگام بر پيامبر چنين خواند: «به مردان بگو که چشمان خويش را ببندند و شرمگاه خود را نگاه دارند، اين براي شان پاکيزه تر است؛ زيرا خدا به کارهايي که مي کنند آگاه است.» (سوره نور ، آيه 30)
جلباب
نوع دوم پوشش جلباب است که در سوره احزاب بدان اشاره شده است: «اي پيامبر، به زنان و دخترانت و زنان مؤمن بگو : جلباب هاي خود را به هم نزديک سازند تا با اين پوشش بهتر شناخته شوند و از تعرض هوسرانان آزار نبينند و خداوند بخشنده و مهربان است.» (سوره احزاب، آيه 59)
علامه طباطبايي در تفسير الميزان در ذيل آيه شريفه آورده است «جلابيب جمع جلباب است و آن لباسي است که زن آن را در بر مي کند و همه بدن خود را مي پوشاند يا مقنعه اي است که سر و صورت خود را به آن مي پوشاند.» (طباطبايي، 1396 هـ . ق)
ابن منظور نيز در لسان العرب جلبا را لباس بلند معنا کرده و مي نويسد: «جلباب لباسي بزرگ تر از سرپوش و کوچک تر از رداست که زن سر و سينه خود را با آن مي پوشاند و گفته شده است لباسي بزرگ است که از محلفه کوتاه تر است و زن آن را مي پوشد و گفته شده است همان ملحفه است.» (بيرقي اکبري، 1377)
نکات ويژه در آيهي جلباب:
چند نکته در آیه جلباب گنجانده شده که عبارتند از:
1- تأخير نزول آيات مورد نظر در سوره ي احزاب پس از آيات خمار در سوره ي نور، با توجه به مسئله تدريجي بودن احکام، اين نظر محتمل است که آيه ي خمار دستور نخستين و آيه ي جلباب دستور نهايي آن است؛ حجاب برگزيده و برتر مورد نظر اسلام حجاب جلباب است. (عابديني، احمد)
2- عموميت آيه ي جلباب بر همه ي زنان مؤمن و زنان و دختران پيامبر (ص) به عنوان يک حکم نهايي و استثنا ناپذير.»(هدايت خواه، 1374)
3- دستور بر نحوه ي پوشش جلباب با عنوان «يدنين عليهن من جلابيبهن» با چيزي مانند عبا و چادر سازگارتر است تا با لباس و روسري؛ زيرا شکل لباس سراسري به گونه اي است که بايد اطراف آن را به يکديگر نزديک کرد و بر روي هم قرار داد تا بدن را بپوشاند.
4- اثر اجتماعي پوشش جلباب در اين آيه ي شريفه ذکر شده است در حالي که اين اثر براي پوشش خمار بيان نشده: «ذلک أدني ان يعرفن فلا يؤذين» ؛ اين پوشش جلباب نزديک ترين چيزي است که به وسيله ي آن ايمان و عفاف تعيين مي يابد و همان طور که گفتيم به اين وسيله زنان مؤمن و عفيف بهتر شناخته مي شوند تا از تعرض هوسرانان آزار نبينند؛ از همين رو اراذل و اوباش مجبور مي شوند حساب اين زنان متين و پوشيده را از دیگر زنان جدا نمايند.
شأن نزول آيه جلباب
سبب نزول آيه اين بود که زنان براي گزاردن نماز مغرب پشت سر رسول خدا صلي الله عليه و آله از منزل خارج مي شدند و شب هنگام که براي گزاردن نماز مغرب و عشاء و نماز صبح به سوي مسجد مي رفتند، جوانان بر سر راه آنان مي نشستند و به آزار و اذيت زنان نمازگزار مي پرداختند، در اين هنگام اين آيه شريفه نازل شد و به آنها دستور داده شد حجاب خود را به طور کامل رعايت کنند تا به خوبي شناخته شوند و کسي بهانه ي مزاحمت پيدا نکند. (قمي، 1378 هـ . ق )
زينت آشکار و پنهان
در تعيين اين که از زينت ها چه زينت هايي نبايد آشکار شوند، ميان فقها اختلاف رأي وجود دارد. کلمه ي «زينت» در زبان عربي عام تر از واژه ي «زيور» در زبان فارسي است؛ زيرا زيور به زينت هايي گفته مي شود که از بدن جدا مي شود؛ مانند طلاجات و جواهرات، ولي کلمه زينت هم به اين دسته گفته مي شود و هم به آرايش هايي که به بدن متصل است؛ مانند سرمه و خضاب.» (مطهري، 1353)
«مفاد اين دستور آن است که زنان نبايد آرايش و زيور خود را آشکار سازند؛ اما استثناي اول مي گويد: پوشش زينت هايي که آشکار است، لازم نيست. پس زينت هاي زن بر دو نوع است: يک دسته آشکارند و نوع ديگر مخفي، مگر آن که زن به قصد و عمد بخواهد آن را آشکار کند؛ اما سؤالي که در اينجا پيش مي آيد اين است که زينت آشکار کدام است و زينت پنهان کدام؟ درباره ي اين انشاء از قديم ترين زمان ها از صحابه و تابعين و ائمه ي طاهرين :سؤال مي شده و به آن جواب داده شده است.» (مطهري، 1353)
شهيد مطهري معتقد است : «پوشاندن چهره و دست ها تا مچ واجب نيست؛ حتي آشکار بودن آرايش عادي و معمولي که در اين قسمت ها وجود دارد ، مانند سرمه و حنا که معمولاً زن از آن خالي نيست و پاک کردن آنها يک عمل فوق العاده به شمار مي رود نيز مانعي ندارد. ايشان تأکيد مي کنند که نظرشان با فتواي بعضي از مراجع تقليد تطبيق مي کند، ولي ممکن است که با فتواي برخي ديگر تطبيق نکند؛ گرچه يادآوري مي کند که فتواي مخالفي وجود ندارد و هر چه هست احتياط است نه فتواي صريح.» (مطهري، 1353)
کارکردهاي عفاف و حجاب در اسلام
رعايت ارزشهاي اخلاقی در اسلام کارکردهاي را در بر خواهد داشت که مي توان به موارد زير اشاره کرد:
1- بالابردن ارزش زن: عفاف، ستر و پوشش، تدبيري است که خود زن با يک نوع الهام براي گرانبها کردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به کار برده است، زن با هوش فطري و يک حس مخصوص به خود در يافته است با توجه به ضعف جسمي و حتي اقتصادي نمي تواند بر مرد مسلط شود. بنابراين از نيازمندي مرد که همان مظهر طلب بودن است و ويژگي خود که مظهر معشوقيت و مطلوبيت بودن است استفاده کرده؛ و اين کار را از طريق رعايت حجاب و رفتار از روي متانت و حجب و حيا انجام داده است؛ بنابراين حريم نگهداشتن زن ميان خود و مرد يکي از مسائلي است که زن براي حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد استفاده کرده است. و در اين رابطه زن هر اندازه متين تر و با وقار تر و عفيف تر حرکت کند و خود را در معرض نمايش براي مرد نگذارد بر احترامش افزوده ميشود.
2- بالا بردن بهداشت رواني افراد و جامعه: محدود شدن روابط جنسي به کانون خانواده محيط اجتماع را از تحريکات جنسي و در نتيجه بلوغ زودرس و ساير مشکلات همچون آزار جنسي و پديد آمدن کودکان نامشروع که مورد قبول و پذيرش جامعه نيستند و در نتيجه به و جود آمدن مشکلات روحي و رواني براي آنان جلوگيري کرده و بدين وسيله سلامت روحي رواني افراد و بهداشت رواني جامعه را بالا مي برد.
3- افزايش استحکام بنيان خانه و خانواده: از نظر اسلام محدوديت کاميابيهاي جنسي به محيط خانوادگي و همسران مشروع، سبب تحکيم روابط افراد خانواده و برقراري صميميت کامل بين زوجين ميگردد؛ اما آزادي روابط جنسي باعث پيدا شدن رقباي جنسي جديد براي مردان و زنان خواهد شد و اين باعث رواج و گسترش روابط جنسي خارج از چهارچوب خانواده، کثرت گرايي و تنوع طلبي جنسي و از بين رفتن استحکام بنيان خانواده مي شود.
4- افزايش کارآيي اجتماعي و مبرا شدن جامعه از تحريکات جنسي: با توجه اينکه حجاب به عنوان جلوهاي از عفاف، به صورت زنداني کردن زن و محروم ساختن او از فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي نيست؛ بلکه حاکي از پوشش بدن به استثنا وجه و کفين در زنان است که اين نوع پوشش مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست و تباه کردن تواناييها و استعدادهاي زنان را به همراه ندارد. بلکه از اين طريق يک محيط اجتماعي به دور از تحريکات جنسي و لذتجويهاي شهواني به وجود خواهد آمد، که در آن زنان با حفظ کرامت الهي و شخصيت انساني به فعاليتهاي مثبت و سازندة اجتماعي، اقتصادي، سياسي و خواهند پرداخت.
5- رشد عشقهاي پاک: عفت و پاکدامني، حجاب و پوشش، خويشتن داري و دور از دسترس بودن زن عامل مهمي در پيدايش عشقهاي سوزان و عميق است؛ در جوامعي که آزادي روابط بين زن و مرد محدود است زمينه براي رشد عشقهاي پاک و در نتيجه خلق آثار هنري و ذوقي و اجتماعي فراهم مي شود؛ اما محيطهاي آزاد مانع پيدايش چنين عشقهايي است، در اين گونه محيطها زن به حالت ابتذال در مي آيد و فقط ابزاري است براي پيدايش هوسهاي آني و موقتي. (مطهری،1368)
6- متجلي شدن ارزشهاي عالي انساني و اخلاقي: احترام به ناموس ديگران و عدم تجاوز به حقوق آنها و رعايت حريم خانوادهها، غيرت و تعصب به ناموس ديگران همه از ارزشهاي هستند که در صورت نهادينه شدن عفاف و حجاب در زنان و غيرت و تعهد در مردان در محيط اجتماعي متجلي خواهد شد. از سوي ديگر با تشکيل خانواده، ارزشهاي عالي انساني چون مودت، رحمت و مهرباني و آرامش، تعاون، همکاري، از خود گذشتگي و ايثار بين زن و مرد، پوشاندن عيوب يکديگر همچنانکه در سورة بقره آية187 آمده است هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ، تجربة پدر بودن و مادر بودن، تجربة تربيت يک انسان صالح، رعايت مصالح خانوادگي متجلي خواهد شد.
7- شکوفايي استعدادهاي فطري و طبيعي: اخلاق جنسي اسلامي با نفي و طرد اخلاق جنسي کهن که مبتني بر طرد و تحقير غريزة جنسي و ترويج رهبانيت و مبارزه با يک نياز طبيعي و غريزي انسان به نام رسيدن به حقيقت، که نتيجة آن کشمکش و تعارض دروني، از بين رفتن اعتدال و سلامت روحي و رواني فرد و صرف نيروهاي و استعدادهاي فطري و طبيعي فرد به مبارزه با يک نياز زيستي و طبيعي بود، به مبارزه برخاست و از سوي ديگر با طرد اخلاق جنسي نوين که مبتني بر آزادي روابط جنسي بين زن و مرد بود، به مخالفت پرداخته، و بر ارضاي غريزة جنسي در چهارچوب خانواده و ارزشهاي اخلاقي، با رعايت اعتدال در ارضاي غريزة جنسي تأکيد ميکند.
بنابراين اخلاق جنسي اسلامي با رعايت اعتدال در ارضاي غريزة جنسي و ساير ابعاد وجودي آدمي، جايگاه هر چيزي را در نظام اخلاقي خود مشخص ميکند؛ به عبارت ديگر با پرهيز از قرار دادن غريزة جنسي به عنوان يک هدف و آرمان براي زندگي افراد و دعوت به ساير ارزشهاي اخلاق و شکوفايي ساير ابعاد وجودي انسان زمينة شکوفايي استعدادهاي آدمي را فراهم مي کند.
8- ارتباط سالم ميان افراد جنس مخالف و افراد هم جنس: در اخلاق جنسي اسلامي با توصيه زنان به عفت و پاکدامني، حجاب و پوشش، و توصيه مردان به غيرت و تعهد نسبت به زن و فرزند و خانواده و دعوت به تشکيل زندگي زناشويي در ايجاد بستر مناسب براي ايجاد روابط سالم بين افراد همجنس و غيرهمجنس تلاش مي شود. از سوي ديگر اعتقاد به خداوندي که ناظر بر انسان است و همچنين احساس حضور در محضر خدا در فرد و اعتقاد به جهان آخرت، رعايت ارزشهاي اخلاق در ارتباطات رسمي و غير رسمي و در نتيجه روابط سالم بين دو جنس را تضمين ميکند. (مطهري،1353)
حجاب، حريم عفاف و پاکدامني
زن براساس يك الهام فطري و براي حفظ مقام و موقعيت خود، از همان آغاز خلقت تلاش كرده است كه خود را از دسترس مردان دور نگاه دارد. حجب و حيا كه يكي از ويژگيهاي طبيعي زن است، به نوعي تدبير آفرينش براي صيانت گوهر دروني زن و حفظ مقام و موقعيت او دربرابر مرد بوده است زن هر اندازه پاكدامن و با وقار باشد و اندام خود را درمعرض ديد ديگران قرار ندهد، بر احترامش افزوده مي شود. عفاف و پاكدامني ابزاري است كه همواره زن براي حفظ موقعيت و ارزش خود در برابر مرد به كار بسته است. ويل دورانت مورخ آمريكايي در كتاب تاريخ تمدن در اين باره مي نويسد:«زنان بطور تجربي دريافتند كه دست و دل بازي (بي بند و باري ) مايه طعن و تحقير است آنها فهميدند كه آنچه بجوئيم و نيابيم عزيز و گرانبهاست».«حجاب» بهترين حريم عفا و پاکدامني است که به زن حرمت مي بخشد لذا بهتر است از اين حريم عفا و پاکدامني بيشتر بدانيم.
حجاب نگاه
بُعد ديگر حجاب از ديدگاه قرآن و روايات در «نگاه» است. اين بخش از حجاب بعد از بُعد اول، شناخته شده ترين بُعد از ابعاد حجاب است و دستور صريح قرآن کريم بر اين بُعد از حجاب دلالت دارد. که حجاب هم براي زن و هم براي مرد است، هم چنان که خداوند در سوره ي مبارکه نور به مردان و زنان به طور جداگانه امر مي کند که چشم هاي خود را فرو افکنند (سوره نور آيات 30 و 31)
اصطلاح «غضّ بصر» در لغت به معناي فرو افکندن چشم مي باشد و نه فروبستن آن. «غض» به تنهايي به معناي کاستن، تخفيف و نگهداري است که هم براي صدا استفاده مي شود و هم براي چشم؛ براي مثال آيه ي 19 سوره لقمان مي فرمايد: «صداي خود را کوتاه کن.» (قريشي، 1378)
از نظر شهيد مطهري: «غض بصر» با «غمض عين» متفاوت است. «غمض» به معناي فروبستن است که با کلمه عين همراه مي شود نه کلمه بصر. ایشان «با مبناي فلسفي خود نگاه را به دو دسته: «استقلالي» و «آلي» تقسيم مي کند. «در نگاه استقلالي» يعني اين که نگاه کردن به کسي يا چيزي براي خوب تماشا کردن و ورانداز کردن آن براي ارزيابي آن؛ اما «نگاه آلي» يعني نگاه کردني که خودش هدف نيست، بلکه به عنوان مقدمه و وسيله سخن گفتن است. بر اين اساس، امر الهي به زنان و مردان مؤمن، پرهيز از نگاه استقلالي است نه نگاه آلي؛ يعني پرهيز کردن از نگاهي که هدفش صرفاً تماشا کردن و لذت بصري بردن و چشم چراني است.» (مطهري، 1353 )
از مطالب مزبور نکات ذيل را مي توان بدست آورد :
1- امر جداگانه نه به مردان و زنان مؤمن به خاطر تأکيد اين امر .
2 - تقدم امر به مردان پيش از زنان؛ در اين دستور مشترک ابتدا مردان مورد خطاب الهي قرار گرفته اند و پس از آنان زنان؛ و اين امر شايد دلالت بر ضرورت و اولويت اين نوع از حجاب در ميان مردان داشته است.
3 - تعلق گرفتن امر به مردان و زنان مشروط به شرط ايمان: لازمه ي ايمان مردا
نظرات شما عزیزان: