نقش عبادت در بازيابی خود
سيری در نهج البلاغه - مرتضی مطهری -چاپ دوم-1354 –ص 303- 305
به همان نسبت كه وابستگی و غرق شدن در ماديات انسان را از خود جدا میكند و با خود بيگانه میسازد ، عبادت انسان را به خويشتن باز میگرداند ، عبادت به هوش آورنده انسان و بيدار كننده انسان است ، عبادت انسان غرق شده و محو شده در اشياء را مانند نجات غريق ، از اعماق دريای غفلتها بيرون میكند ، در عبادت و در پرتو ياد خداوند است كه انسان خود را آنچنان كه هست میبيند ، به نقصها و كسريهای خود آگاه میگردد ، از بالا به هستی و حيات و زمان و مكان مینگرد ، و در عبادت است كه انسان به حقارت و پستی آمال و آرزوهای محدود مادی پی میبرد و میخواهد خود را به قلب هستی برساند .
من هميشه به اين سخن دانشمند معروف عصر خودمان اينشتاين به اعجاب مینگرم . آنچه بيشتر مايه اعجاباست اينست كه اين دانشمند متخصص در فيزيك و رياضی است نه در مسائل روانی و انسانی و مذهبی و فلسفی . او پس از تقسيم مذهب به سه نوع ، نوع سوم را كه مذهب حقيقی است مذهب وجود يا مذهب هستی مینامد و احساسی كه انسان در مذهب حقيقی دارد اين چنين شرح میدهد :
" در اين مذهب ، فرد ، كوچكی آمال و هدفهای بشر و عظمت و جلالی كه در ماورای پديدهها در طبيعت و افكار تظاهر مینمايد حس میكند ، او وجود خود را يك نوع زندان میپندارد چنانكه میخواهد از قفس تن پرواز كند و تمام هستی را يك باره به عنوان يك حقيقت واحد دريابد " (دنيائی كه من میبينم صفحه . 57)
" ويليام جيمز " درباره نيايش میگويد :
انگيزه نيايش ، نتيجه ضروری اين امر است كه در عين اينكه درونی ترين قسمت از خودهای اختياری و عملی هر كس خودی از نوع اجتماعی است ، با وجود اين ، مصاحب كامل خويش را تنها در جهان انديشه میتواند پيدا كند . اغلب مردم خواه به صورت پيوسته ، خواه تصادفی در دل خود به آن رجوع میكنند . حقيرترين فرد در روی زمين با اين توجه عالی ، خود را واقعی و با ارزش میكند (به نقل " احياء فكر دينی " صفحه . 105)
اقبال لاهوری نيز سخنی عالی در مورد ارزش پرستش و نيايش از نظر باز يافتن خود دارد كه دريغ است نقل نشود ، میگويد :
"نيايش به وسيله اشراق نفسانی ، عملی و حياتی و متعارفی است كه به وسيله آن جزيره كوچك شخصيت ما وضع خود را در كل بزرگتری از حيات اكتشاف میكند " (احياء فكر دينی ، صفحه . 105)
نظرات شما عزیزان: