خانواده ، شيوه هاي فرزند پروري و الگو هاي مطلوب تربيت اسلامي

خانواده ، شيوه هاي فرزند پروري و الگو هاي مطلوب تربيت اسلامي

نوع زندگي خانگي كودك، در رشد شخصيت او نيز تأثير مهمي دارد و اين نيز بوسيله‌ي والدين معين مي‌شود مادران و پدراني كه به علت تجارب قبلي دوران كودكي خود، در انجام دادن وظيفه خطير خود، تزلزل و عدم اطمينان خاطر احساس مي‌كنند.ثبات عاطفي ندارند و به فرزندانشان نظر نامساعد دارند، يا درباره‌ي روش تربيت با يكديگر موافق نيستند، در اين صورت زندگي خانگي نامطلوبي براي رشد شخصيت كودكان و فرزندان فراهم خواهند آورد.
بنابراين، با توجه به آنچه گذشت، مي توان گفت تربيت فرزند از مهمترين مسائلي است كه هر پدر و مادري بايد نسبت به آن دقت و اهتمام داشته باشند، چنانچه مولاعلي (ع) فرمودند: خير ما ورث الاباء الابناء الادب - بهترين چيزي كه پدران براي فرزندان به ارث مي گذارند ادب است. پس هيچ ميراثي در اسلام، گرانمايه تر از ادب و تربيت صحيح براي فرزند نيست. تمايلات نفس اماره، انسان را به سوي بديها و پليديها و علي الدوام، او را به فساد و زشتيها دعوت مي نمايد، لذا تكليف انساني و ديني او اقتضا دارد كه خود را به حسن عمل و كردار شايسته موظف سازد و خود را تربيت كند. قرآن، انسان را به خود سازي دعوت نموده و تكليف مي نمايد كه خود را بسازد. اما آيا اين تكليف به خودسازي در رسيدن به سعادت براي انسان كافي است؟ هرگز! آدمي براي رسيدن به سعادت و شايستگي به ناچار اهل و اولاد خويش را هم بايد بسازد و تربيت كند؛ «قوا انفسكم و اهليكم نارا » از خود سازي به ساختار خانواده بپردازيد تا از آتش جهنم مصون بمانيد. براي تربيت اولاد، دين مقدس اسلام، راهكارها و آموزه هايي را در اختيار ما قرار داده است.

تاريخچه موضوع تعليم و تربيت

براي تعليم و تربيت اسلامي، ادوار و مراحلي را ذكر كرده‏اند.از جمله، مي‏توان به تقسيم‏بندي زير اشاره كرد: دوره نخست كه دربرگيرنده نيم قرن اول هجري است با پيدايش و توسعه سواد خواندن و نوشتن قرآن همراه بود. دوره دوم كه خود شامل دو بخش (از50 تا 350 واز 351 تا 600 هجري) بود، با آشنايي با علوم و فنون ساير ملل همراه بود. دوره سوم كه از قرن هفتم (حمله مغول) تا قرن سيزدهم به طول انجاميد، دوره ركود تعليم و تربيت اسلامي بود. دوره چهارم كه شامل قرون سيزدهم و چهاردهم است، متضمن رويارويي تعليم و تربيت اسلامي با تحولات فزاينده تعليم و تربيت جديد است.

البته تقسيم بندي مذكور بيشتر ناظر بر جريان عمليِ تعليم و تربيت اسلامي است تا تعليم و تربيت اسلامي به منزله رشته‏اي دانشي. تاريخچه تعليم و تربيت اسلامي به اين معنا را نيز مي‏توان تا قرون دوم و سوم هجري، با نظر به آثار اخلاقي و تربيتي انديشمندان مسلمان مانند كتاب «آداب المتعلمين» محمد بن سحنون (در گذشته 256 ق) به عقب بازگرداند. ازآن پس نيز آراي تربيتي علماي اخلاق، فيلسوفان يا عارفان مسلمان، همچون فارابي، ، ابن‏سينا، غزالي و مولوي را مي‏توان به منزله حلقه‏هايي از زنجيره انديشه اسلامي در باب تعليم و تربيت در نظر گرفت.

اما اگر تعليم و تربيت اسلامي را به منزله رشته دانشي و دانشگاهيِ متمايزي در نظر گيريم، در اين صورت، تاريخچه آن بسيار معاصر خواهد گرديد. از حدود نيم قرن پيش، برخي از متفكران مسلمان همچون محمد قطب، در حوزه تعليم و تربيت اسلامي، انديشه و نگارش را آغاز كرده‏اند. اما يكي از نقاط عطف در اين جريان، تشكيل مجمعي جهاني متشكل از كشورهاي اسلامي شامل ايران در سال 1397 هجري (1997 ميلادي) در مكه بود. در اين مجمع، حدود 330 نفر از دانشمندان مسلمان شركت داشتند و به بررسي وضعيت بحراني تعليم و تربيت در كشورهاي اسلامي و ضرورت تنظيم و تدوين انديشه‏هاي اسلامي در جهت هدايت جريان تعليم و تربيت پرداختند. از آن پس چهار مجمع ديگر نيز تشكيل شده است كه به بررسي امور عملي‏تر يا فني‏تر تعليم و تربيت اختصاص داشته است. مجمع دوم سال 1400 هجري (1980 ميلادي) در اسلام آباد پاكستان تحت عنوان «تربيت معلم» و مجمع پنجم در سال 1407 هجري (1987 ميلادي) در شهر رابيتا در كشور مغرب جهت ارزيابي مجمع‏هاي پيشين برگزار گرديد.درايران، پس از انقلاب اسلامي، رشته تعليم و تربيت اسلامي به طور رسمي، به صورت رشته‏اي دانشگاهي در سال 1360 در دانشگاه تربيت مدرس در سطح كارشناسي ارشد تأسيس گرديد.

بيان مسئله و اهميت موضوع:

تربیت در سازندگی انسان وسیله‌ای برای جهت دادن و هدایت وی است. از طریق تربیت می‌توان آدمی را به بلندترین نقطه جمال و کمال رساند و از طریق تربیت است که می‌توان انسان خام و ناپخته را به انسان‌های متفکر و مدبر در سطح جهانی و بین‌المللی تبدیل کرد و در جنبهِ اجتماعی باز تربیت عامل بزرگی برای همسازی و تفاهم داشتن در حیات اجتماعی توام با صلح و سعادت است، تربیت امری است که وجودش برای ادامه همه جوامع انسانی ضروری است. 
فقدان تربیت صحیح برای بشریت یک فاجعه بوده است، جنگ‌هایی که اتفاق افتاده ناشی از تربیت غلط آنها بوده که به جان هم افتاده و خون یکدیگر را بر زمین جاری ساختند. 

در بيان  اهميت مسئله تربيت دیدگاه هاي  را براي نمونه ذكر مي كنيم .

نقش  تربيت و تزکيه در خيرجويي و کمال طلبي انسان  از ديدگاه قرآن

اصلي که از اسلام با استفاده از شواهد قرآني و روايات متعدد حاصل مي شود و در مسايل تربيتي بسيار مفيد و قابل بهره برداري است اين است که اساسا انسان به گونه اي آفريده شده که متوجه خيرات و کمالات در خود او و در ذات و جانش وجود دارد. يعني خداوند استعدادي به انسان داده است که مي تواند رو به کمال و رشد حرکت کند و اوج بگيرد. ذاتا اين گونه آفريده شده است: ((و نفس و ما سويها فألهمها فجورها و تقويها)). يعني اساسا انسان خود به خود مي - تواند خير و شر را تميز بدهد. اين بينش و درايت، اين بصيرت و روشن بيني در کنه ذات انسان قرار داده شده است. 
اما اين آيينه ي دل زنگار برمي دارد؛ اين آيينه ي روح و نفس در اثر غبارهاي تربيت هاي غلط، خرافات، افسانه ها، اساطيرو شهوات زنگار   مي گيرد و مانع مي شود از اين که روح و نفس و جان آدمي بتواند رشد و نمو خود را بکند و به سوي کمال تربيت و پيشرفت و بالا رفتن گام بردارد. بايد اين غبارها و زنگارها و آلودگي ها از محيط دل و صفحه ي روح پاک شود. در غير اين صورت، تربيت و تعليم نيز يا اثر کامل ندارد و يا تأثير معکوس خواهد داشت. مثلا کساني معلومات فراواني پيدا مي کنند، اما چون تربيت کافي اخلاقي ندارند و روح شان از آلودگي ها پاک نشده است اين معلومات براي آن ها وسيله اي براي شرارت و سوي استفاده و بهره برداري غلط مي شود. اما اگر روح و اخلاق از آلودگي ها مهذّب و پاک شود انسان مي تواند از سرمايه اي که در احتيارش مي گذارند بهره برداري بيشتر و بهتري بکند. 

تربیت اخلاقی کودکان از منظر روایات

اسلام، پدران و مادران را درامر پرورش اخلاقی فرزندان خویش مسئول می داند و تربیت درست کودکان را از حقوق مهم و اساسی آنان      می داند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله درباره پرورش اخلاقی کودکان فرمودند: «خداوند رحمت کند پدری را که فرزندش را به نیکوکاری وادارد و به او احسان کند و همراه و همراز وی باشد و او را به دانش و ادب آراسته سازد».

اهمیت تربیت از دیدگاه امام خمینی(ره(

از بررسی مجموعه بیانات و نوشته های حضرت امام(ره) در زمینه تعلیم و تربیت می توان به خوبی دریافت که در دیدگاه آن حضرت هرگونه حرکت سیاسی و اجتماعی بدون توجه به تربیت آحاد جامعه انسانی، تلاشی عقیم و بی نتیجه است. همین طور از دیدگاه آن حضرت اساسا علم آموزی، با همه شرافتی که دارد و آموزش رشته های مختلف علوم، حتی علم اخلاق و توحید، اگر توأم با تربیت صحیح و تزکیه نفس نباشد، به عنوان ابزاری در خدمت قدرتمندان به کار گرفته خواهد شد و نتیجه آن، همان رنج و ستم هایی است که امروز در جوامع صنعتی و سرمایه داری مشاهده می شود.

روش تحقیق

ابزار جمع‌آوری اطلاعات بنده در  این مقاله روش مطالعات کتابخانه‌ای یا از راه مطالعه می باشد، در این روش بنده بعد از اينكه سوالات و فرضيه هاي كه در مورد موضوع مقاله در ذهنم داشتم ازهمه اسناد چاپی همانند کتاب،  فرهنگ‌نامه‌ها، مجلات‌، روزنامه‌ها، هفته‌نامه‌ها، ماهنامه‌ها، لغت‌نامه‌ها، مصاحبه‌های چاپ شده، پژوهش‌نامه‌ها، کتاب‌های همایش‌های علمی، متون چاپی نمایه شده در بانک‌های اطلاعاتی و اینترنت و اینترانت و هر منبعی که به صورت چاپی قابل شناسایی باشد؛ استفاده نموده ام تا به اثبات و رد آنها بپردازم.

تعريف واژگان

خانواده : فرهنگ فارسی معین) :  نْ یا نِ دِ) (اِمر.) 1 - اهل خانه ، اهل البیت . 2 - مجموعة افراد دارای پیوند سببی یا نسبی که در زیر یک سقف زندگی می کنند. 3 - مجموعه خویشاوندان ، خاندان . 4 - تیره ، خاندان .

لغت نامه دهخدا :خانواده } ن َ / ن ِ دَ / دِ { (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . 

اصطلاحفرزندپروری: (سايت www.mehremadar.com):  از ریشه پریو (pario) به معنی "زندگی بخش" گرفته شده است. منظور از شیوه های فرزند پروری، روش هایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود به کار می گیرند و بیانگر نگرش هایی است که آن ها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. ولی باید پذیرفت که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروه های اقتصادی تغییر می کند

تربيت : لغت نامه دهخدا:تربیت } ت َ ی َ{ (از ع ، مص ) تربیة. پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (دهار) (منتهی الارب )

 (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). پروردن و آموختن ، وبا لفظ دادن و کردن مستعمل . (آنندراج (  

فرهنگ فارسی معین):تَ یَ) [ ع . تربیة ] (مص م .) 1 - پروردن . 2 - ادب و اخلاق را به کسی آموختن . ؛ سازمانی که برنامه ریزی و اجرای امور ورزشی را بر عهده دارد. ؛ معلم مرکزی که دانشجویان را برای تدریس در مدارس یا دانشگاه ها آموزش می دهد، دانش سرا.

شناخت انسان لازمه ي يك تربيت صحيح اسلامي                                                                                                     مطلب را با اين جمله از مرحوم آيت اله بهجت  در مورد تربيت آغاز مي كنم ايشان مي فرمايند : از خودتان آغاز كنيد. لذا براي شناخت انسان و سوالاتي كه در مورد او مطرح مي باشد به مدد قرآن پاسخ مي دهيم تا مشخص شود كه با تربيت چه موجودي سر كار داريم. و چه نوع تربيتي شايسته اين انسان مي باشد؟ انساني كه همواره از خود اين پرسش ها را مي كند كه :

1-از كجا آمده ام ؟ (از هيچ تا وجود)

جواب طبق آيه 67 سوره مباركه مريم :« آيا انسان به خاطر نمي‏آورد كه ما او را پيش از اين آفريديم در حالي كه چيزي نبود.»

2-چگونه آمده ام ؟ (از خاك تا خاك)

جواب طبق آيه 67 سوره مباركه غافر : « او كسي است كه شما را از خاك آفريد سپس از نطفه، بعد از علقه (خون منعقد) سپس شما را به صورت طفلي بيرون مي‏فرستد، بعد به مرحله كمال قوت مي‏رسيد، بعد از آن پير مي‏شويد، و (در اين ميان) گروهي از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مي‏ميرند، و هدف اين است به سرآمد عمر خود برسيد و شايد تعقل كنيد.»

3-براي چه آمده ام؟ (مسابقه نيكوكاري)

جواب طبق آيه 2 سوره مباركه ملك : « همان كسي كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل مي‏كنيد و او شكست‏ناپذير و بخشنده است.»

4- چه بايد بكنيم ؟ (ياد خدا تا رستگاري)

جواب طبق آيه 77 سوره مباركه حج : « اي كساني كه ايمان آورده‏ايد ركوع كنيد و سجود بجا آوريد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد. »

5- آخر به كجا مي رويم ؟ (ملاقات الله تبارك و تعالي و حسابرسي)

جواب طبق آيه 8 سوره مباركه جمعه :« بگو اين مرگي كه از آن فرار مي‏كنيد سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد، سپس به سوي كسي كه از پنهان و آشكار با خبر است برده مي‏شويد و شما را از آنچه انجام مي‏داديد خبر مي‏دهد.»

دو نکته مهم و بنیادی در امر تربیت

نکته اول:
تربیت کودک فرایندی طولانی و به هم پیوسته دارد. امر تربیت و آغاز وظیفه مادری و پدری پیش از نزدیکی و انعقاد نطفه شروع می شود، زیرا نوع غذاهایی که والدین می خورند، هم در نطفه (منی و اسپر ماتوزئید مرد و اوول زن) تأثیردارد و هم در روح و روان آنان. در نتیجه روحیات والدین و ویژگی های نطفه شان از طریق ژن به فرزند منتقل می شود. چنان که حالات زن و شوهر هنگام نزدیکی از جهت اخلاقی، روحی و روانی، شادی و غم، سلامت و بیماری، اضطراب و آرامش روحی و مانند آن در سرنوشت فرزند آینده اش تأثیر دارد.
حتی رعایت یا عدم رعایت آداب نزدیکی کردن، زمان، مکان، کیفیت انجام عمل نیز در سلامت جسم و روان فرزند مؤثر است. تربیت کودک پس از تولد شروع نمی شود، بلکه خیلی پیش تر از نزدیکی و بسته شدن نطفه آغاز می گردد.از این رو در روایات اسلامی آمده است هنگامی که قصد ازدواج دارید، ببینید با چه کسی و خانواده ای وصلت می کنید. محصول ترکیب نطفه مشترک شما چه می شود و صاحب چگونه فرزندی خواهید شد؟
نکته دوم:
انسان چون موجودی دو بعدی و شامل جسم و روح است. این دو تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند. از این رو نگاه مربی و پدر و مادر باید به هر دو بعد معطوف شود .
 بنابر تحقیقاتی که به وسیله دانشمندان رفتارشناس صورت گرفته، بیش تر نابسامانی ها و بزهکاری های رفتاری در بزرگسالان، نتیجه تربیت غلط و برخورد ناصحیح در دوران اولیّه رشد و آغاز سال های زندگی است. در واقع، اساس و پایه اصلی شکل گیری شخصیت انسان در دوران هفت سال اوّل زندگی است؛ همان دوران حساسی که کودک در کنار والدین به سر می برد.
امیرالمؤمنین(ع) به همین نکته تربیتی اشاره دارد که به امام حسن(ع) می فرماید: "دل کودک چون زمینی خالی است که هر بذری در آن پاشیده شود، می پذیرد، پس من پیش از آن که قلبت سخت و فکرت به امور دیگر مشغول شود، به ادب و تربیت تو مبادرت ورزیدم.
از حکیمی پرسیدند: از چه زمانی تربیت را باید آغاز کرد؟ حکیم گفت: از بیست سال قبل از تولد.
پس به نظر دقیق، تربیت کودک حتی سال ها قبل از تولد طفل آغاز می شود، یعنی والدین قبل از فرزند دار شدن، زمینة رشد و هدایت را در خود ایجاد کنند و برای پدر و مادر شدن خود را آماده نمایند.
 شیوه های فرزند پروری:

شیوه های فرزند پروری شامل دو معیار عمده هستند: محبت و کنترل والدین.

کنترل والدین آن دسته از رفتارهای والدین را شامل می شود که در خدمت جامعه پذیری (فرایند انتقال ارزش های اجتماعی از والدین به فرزندان) کودک قرار دارد. این امر به صورت توانایی والدین دراعمال رهنمود، ثبات، توانایی تحمل رفتارهای نامطلوب (برای مثال فریاد کشیدن، بهانه جویی و...) و استفاده از مشوق ها و تقویت ها، نمود دارد. محبت نیز شامل صمیمیت، علاقه، مهربانی و عاطفه والدین می باشد.

بر اساس این دو شاخص مهم، شیوه های فرزند پروری را به سه دسته عمده تقسیم می کنند:

شیوه مقتدرانه، شیوه سهل گیرانه، شیوه  سخت گيرانه.

1) شیوه مقتدرانه:

والدینی که از این شیوه استفاده می کنند، واقعیت ها را به کودکان خود منتقل می سازند، و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک خود در رد یک رهنمود (دستور) از خود نشان می دهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره           می جویند و به منظور توافق با کودک با او گفت وگو می کنند،از رفتارهای نامطلوب نمی ترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. والدین مقتدر به تلاش های کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ می دهند و از تقویت های مثبت بیشتری استفاده می کنند.

این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمی ورزند. آن ها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال می شناسند و به علایق فردی و ویژگی های خاص کودک خود نیز آگاهی دارند.

کودکان این والدین؛ فعال، دارای اعتماد به نفس، استقلال رای، واقع گرا، باکفایت و خشنود، توصیف شده اند. آن ها به دلیل این که والدینشان فرصت های زیادی در تصمیم گیری و انتخاب در اختیارشان قرار می دهند و به خاطراین که مورد عشق و محبت واقع می شوند از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.

2) شیوه سهل گیرانه:

والدین سهل گیر کنترل کمتری بر کودکان خود اعمال می کنند و خواسته های آن ها چندان معقول نیست. مهرورزی و محبت آن ها در حد متوسطی قرار دارد. خانواده این والدین نسبتا آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدین کنترل کمی بر کودکانشان دارند، همین طور در خصوص انضباط کودک از نگرش هایی متعارض برخوردارند. والدین سهل انگار در عین آن که به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آن ها ندارند. فقدان خواسته های معقول همراه با خودداری از ارایه دلیل و         گفت وگو با کودک، همواره از ویژگی های این شیوه به شمار می رود. این والدین بسیار به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارایه می دهند. در عین حال والدین سهل انگار زورگو و سرکوبگر هستند. آن ها از روش های احساس گناه و انحراف استفاده می کنند. این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می آورند.

والدین سهل انگار در ابراز محبت با والدین مقتدر تفاوت فاحشی ندارند. مادران سهل انگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم  می سازند و به تمسخر او می پردازند. یک والد سهل انگار در تلاش است درباره خط مشی خود با کودک مشورت کند و قواعد خانواده را برای او توضیح دهد. او توقع چندانی برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح از کودک خود ندارد. او خود را به عنوان عاملی فعال که هر گاه بخواهد، می تواند از آن استفاده کند؛ نه به عنوان عاملی که مسیول شکل دهی یا تغییر رفتار کنونی یا آتی کودک است، معرفی می کند. کودکان این والدین از اتکاء به خود، خودداری می کنند و یا از استقلال رای اندکی برخوردارند. این کودکان به صورت افرادی نسبتا ناپخته توصیف شده اند که هنگام مواجهه با ناملایمات، تمایل به واپس روی (روی گردانی) دارند. این کودکان نسنجیده عمل می کنند و به فعالیت بی هدف می پردازند.این کودکان نیز تکانشی، پرخاشگر و فاقد اعتماد به نفس هستند و رفتارهای بزهکارانه از خود نشان می دهند.

3ـ الگوي فرزندپروري سخت گيرانه (والدين سخت گير)
در الگوي فرزندپروري سخت گيرانه، بر قدرت والدين بيش از اندازه تأكيد مي شود. «خانواده تابع اصول ديكتاتوري است. بدين معنا كه يك نفر، حاكم بر رفتار ديگران است. اين فرد اغلب پدر [است] و گاهي ممكن است كه مادر نقش او را به عهده گيرد و در غياب پدر و در موضوعاتي كه به وي واگذار شده، اعمال نظر كند و به كنترل رفتار فرزندان بپردازد. در چنين خانواده اي تنها ديكتاتور تصميم مي گيرد، هدف را تعيين كند، راه را نشان دهد، وظيفه افراد را مشخص سازد و امور زندگي را ترتيب دهد و همه بايد به دل خواه و مطابق ميل او رفتار كنند. فقط او حق اظهارنظر دارد و دستورش بدون چون و چرا از سوي ديگران اجرا مي شود».
«در چنين روشي، والدين براي اجراي دستور[هاي] خود نياز به ارائه دليل نمي بينند. پدر [يا مادر مستبد] حتي در كارهاي مربوط به كودكان، اميال آنها را در نظر نمي گيرند. بدين صورت آنان از حقوق خاص خود بي بهره مي مانند».
در اين شيوه تربيتي، تنها والدين، به ويژه پدر، مستقل است و برنامه كار اعضاي خانواده (فرزندان) را معيّن مي كند. وي در كوچك ترين عمل ديگران دخالت مي كند و ارزش كار آنها از سوي او تعيين مي شود. آنچه او «خوب» بداند، خوب است و آنچه به نظرش «بد» جلوه كند، بد تلقي مي شود. او مي تواند از كار ديگران انتقاد كند، ولي آنچه خود انجام مي دهد، بدون چون و چرا به تأييد ديگران مي رسد. تنها اوست كه مصالح خانواده و فرزندان را تشخيص مي دهد و ديگران بايد نظرش را بپذيرند. پدر در كارهاي خصوصي اعضاي خانواده دخالت مي كند و زمان كار، گردش، استراحت، خواب و تحصيل و... افراد را معيّن مي سازد».كودكاني كه در خانواده سخت گير بزرگ مي شوند، معمولاً مطيع و فرمان بردارند، ولي در بيشتر موارد، رفتار آنها همراه با پرخاشگري است. آنها در ميان هم بازي هاي خود، محبوبيت زيادي به دست نمي آورند؛ زيرا براي ديگران حقوق و احترامي قائل نمي شوند. اين كودكان در برابر انتقاد بزرگ ترها [بي اعتنا] هستند و از ثبات عاطفي كمي برخوردارند و سرانجام اينكه گرايش بيشتري به انحرافات اخلاقي از خود نشان مي دهند.
«به شخصيت كودك، تمايلات و احتياجات او در خانواده سخت گير، توجهي نمي گردد... فرزند احساس امنيت نمي كند. هدف از انجام كارها را نمي داند و مجبور به رعايت نظم و انضباط تحميلي است و از همه بدتر جرئت نمي كند كه دليل رفتارها را بپرسد... او از ترس تنبيه، كارهايي انجام مي دهد كه به هيچ وجه به انجام دادن آن تمايل ندارد».

 

 

نمونه هایی از تکنیکهای فرزندپروری مثبت

بهبود مهارتهای اجتماعی در فرزندان : بهترین عامل پیش بینی کننده عملکرد سالم دوران بزرگسالی، میزان صلاحیت اجتماعی کودکان است. صلاحیت اجتماعی یعنی کودک بتواند با دیگران کنار بیاید و با آنها با مسالمت زندگی کند. صلاحیت اجتماعی و عزت نفس در افراد با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند. این موارد شامل همانندسازی، آموزش مهارتها و رفتارهای اجتماعی به کودکان و بکارگیری این آموزشها در گسترش تعاملات اجتماعی مثبت با دیگران می باشد.

  • اختصاص فرصتی برای مکالمه با فرزندان : انباشت احساسات در درون کودک می تواند موجب طغیانهای خلقی، نوسانات یا حتی رفتارهای قلدرانه شود. کودکتان را تشویق کنید که کاملاً آزادانه درباره احساساتش با شما صحبت کنند. به او تفهیم کنید که یک روش سالم برای بیان خشم، ترس، اندوه یا درد، صحبت کردن درباره این احساسات است. تلاش کنید کودکتان عواطف خود را بصورت کلامی ابراز نماید و خود نیز بعنوان یک الگو، درباره احساساتتان با او صحبت کنید.
  • تشویق در انجام امور : پاداش و تشویق کودکان بخاطر یک رفتار خوب و مناسب بسیار مهمتر از آنست که به انتقاد از بخشی از رفتار که ممکن است ناپخته بنظر برسد، بپردازیم. بعنوان مثال اگر کودک شما اتاقش را مرتب نمود اما توده عظیمی از
    اسباب بازیهایش را در گوشه اتاق باقی گذاشته، به جای اینکه او را برای این غفلت مورد سرزنش قرار دهید، « بگویید چقدر خوب اتاقت را تمیز و مرتب نموده ای.»
  • به جای تنبیه به برقراری نظم و انضباط اصرار نمایید: نظم عبارتست از ارائه رفتاری قابل قبول که موجب یادگیری اتخاذ تصمیمات عاقلانه توسط فرد می گردد. به کودکتان برای رفتار خوب پاداش بدهید، محدودیتهایی را بسته به سن و موقعیت برای او تعیین کنید، سعی کنید به آنها القا کنید که علاقمندید آنها خود ناظم خود باشند. تنبیه فیزیکی و حتی کلامی می تواند برای کودک مضر بوده و منجر به تنزل عزت نفس در وی شود.
  • عدم انتقال استرسهای ناشی از محل کار به خانه و خانواده : وقتی که والدین در محیط کار با انواع استرس روبرو باشند ممکن است این استرس به زندگی خانوادگی آنها انتقال یابد و نهایتاً آنها بیشتر مستعد بحث و مجادله با فرزندان خود بوده و کمتر قادر به تحمل رفتارهای نامناسب از طرف آنها باشند. این مسئله ممکن است اثر سوئی بر روی عزت نفس کودک داشته باشد. ضروریست که نسبت به شناسایی عوامل استرس زا در مورد خود اقدام نموده و به نیازهای بهداشت روان خود توجه کنیم.
  • عدم پرورش افراطی فرزندان : این سبک فرزند پروری شامل ثبت نام کودک در تعداد زیادی از فعالیتهای فوق برنامه، آموزشی ، ورزشی و مؤسسات اجتماعی است. کودکان نیاز به زمان و فضایی برای خلاقیت، فکرکردن و کشف اشیاء توسط خود دارند. فرزندپروری افراطی ممکن است به اعتماد بنفس کودک آسیب برساند، احتمالاً باعث ایجاد و گسترش افسردگی و سوء مصرف مواد شود.

6سبک متفاوت فرزند پرور

v     اقتدار گم‌شده

این روزها نه تنها برای شما مادر و پدر ایرانی، بلکه در تمام دنیا، آنچه گم شده است و کمتر یافت می‌شود، اقتدار والدین است. والدینی که به سبب محبت و دلگرمی بی حد و حصر به کودک یا دلایلی که در این مقاله ذکر می‌شود، جایگاه خود را از دست داده‌اند. حالا بعد از گذر عمری کوتاه، از اعمال بی حساب و کتاب خود پشیمان اند؛ ولی دیگر پشیمانی سودی ندارد. پس بهتر است تا کار از کار نگذشته، نوع فرزند پروی خود را بیابید و در صورت لزوم آن‌را ارتقاء دهید.

کارشناسان خانواده در تمام دنیا، سبک‌های فرزند پروری را به گونه‌های مختلف طبقه بندی کرده‌اند. خوب است در این مجال کوتاه، بیابیم که سبک و روش رفتار ما در زندگی - به خصوص در مقابل فرزندان - در کدام دسته‌بندی روان‌شناسان قرار دارد؟

برآنیم تا در این مقاله مطابق با معیارها و ملاک‌های فرهنگی، روانی، اجتماعی و دینی خانواده‌های خود، 6 سبک زندگی را مورد بررسی قرار دهیم و حاصل تربیت این خانواده را این‌گونه بشماریم :

v     افراد ناسازگار و خود‌رای 

اولین سبکی که مورد بررسی قرار می‌دهیم، خانواده‌های سهل‌گیری هستند که اجازه‌ی هر کاری را به فرزندشان می‌دهند و آن‌ها را در محدودیت خیلی کمی قرار می‌دهند. حاصل تربیت این نوع خانواده‌ها، افراد ناسازگاری هستند که قابلیت اجتماعی خیلی کمی دارند، احترام به دیگران را نیاموخته‌اند، بسیار خودرأی و یک دنده هستند و بر رفتار خود کنترل ندارند.

این نوع تربیت، بابهنجارترین سبک فرزند پروری است. والدین در مقابل خواسته‌های فرزندانشان «نه» نمی‌گویند. این بدان علت نیست که خواستار آزادی و تجربه آموزی فرزندانشان هستند، بلکه به خاطر سستی اراده و ضعف در اقتدارشان می‌باشد. این خانواده‌ها از لجبازی، اصرار زیاد و غرغر کردن بچه‌هایشان می‌ترسند.

این‌گونه است که «فرزند سالاری» حکم‌فرما می‌شود. این نوع خانواده، بچه‌های لوس و مغروری تحویل جامعه می‌دهند؛ که قدرت سازگاری با محیط را ندارند و در مدرسه و جامعه و ازدواج و شغل خود بی تردید دچار مشکل خواهند شد.

v     افراد سر‌به‌راه و بی‌ابتکار

دومین نوعی را که مورد بررسی قرار می‌دهیم، نقطه‌ی مقابل آنچه در بالا ذکر شد می‌باشد. این نوع فرزند پروری، سبک مستبدانه‌ای است که شعار «این است و جز این نیست» را سرلوحه‌ی خود قرار می‌دهند.فرزندان این سبک، افرادی هستند که مدام خود را با دیگران مقایسه می‌کنند. در وجود این افراد، ابتکار و خلاقیت کور شده است.

والدین در این سبک، مدام در تلاش اند تا قدرت و تسلط خود را حفظ کنند و هیچ‌گاه با فرزندان خود مشورت نمی‌کنند. این گونه خانواده‌ها، خانواده‌های «خودکامه» ای هستند که بیشتر در خانواده‌های «شهری» قدیم و «روستایی» امروزی دیده می‌شوند

در کل می‌توان گفت : این روش، عبارت است از «محدود کردن، تنبیه کردن، دستور دادن، بها دادن به کار و تلاش نه خلاقیت و فکر، حداقل مبادله‌ی کلامی و کنترل». 

جالب است بدانید تربیت شدگان این سبک، معمولاً مورد قبول جامعه هستند و اکثریت آن‌ها از انحرافات اخلاقی به دورند. می‌توان گفت تربیت در این نوع سبک، 40 تا 50 درصد تأثیرگذار است. علت چیست؟ واضح است : زندگی با همراهیِ مدام زور و ترس و تنبیه. دست قدرتمندی که اجازه‌ی بالا آوردن سر را نمی‌دهد. سری که حق ندارد دو قدم آن طرف تر را ببیند و تجربه کند و خلاق شود و ... 

v     تازه به دوران رسیده‌ها

در این سبک، خانواده‌های بی بند و باری قرار دارند که به زندگی خودشان اهمیت بیشتری می‌دهند. اینان در امور فرزندان دخالت نمی‌کنند.

این خانواده‌ها، تازه به دوران رسیده‌هایی هستند که ناگهان پول هنگفتی از طریق ارث، یا فروش مزرعه‌های روستایی، یا از طرق دیگر به دست آورده‌اند و خود را در آن گم کرده‌اند. والدین در این سبک، در پی خوش‌گذرانی خود هستند و فرزندانشان را با کیفی پر از پول رها کرده‌اند. این فرزندان به راحتی به مکان‌های پرخطر اخلاقی رفت و آمد می‌کنند و هیچ راهنما و دلسوزی ندارند.

حاصل تربیت این نوع سبک را می‌توان این‌گونه برشمارد : خویشتن داری کم، کنار نیامدن با مسئله‌ی استقلال، قابلیت اجتماعی کم. 

 

v     اطاعت از روی ترس و احترام

این سبک فرزند پروری، مخصوص خانواده‌هایی است که اقتدار را همراه با نوعی ترس به فرزندان خود منتقل می‌کنند. حریمی آغشته از «ترس و احترام»، فاصله‌ی والدین و فرزندان را در بر می‌گیرد. این شیوه مخصوص پدرهایی است که مقدم بودند و پسرها، حق برداشتن قدمی جلوتر از پدر را نداشتند.پدرهای قدیم، نه تحصیل کرده بودند نه از اصول روان شناسی سر درمی آوردند، ولی حرفشان نزد فرزندان خریدار داشت. . اگر پدر 1 بار حرفی می‌زد، فرزند آن حرف را تا 30 سال آویزه‌ی گوش می‌کرد؛ این روزها اگر پدر بیچاره 30 بار یک حرف را بزند، فرزند 1 بار هم بدان عمل نخواهد کرد.این شیوه‌ی تربیت در جامعه‌ی امروزی که روند تربیت لطیف شده است و از «ترس» خبری نیست، کاربردی ندارد. این روزها عصر منطق و دلیل است. این روزها کارشناسان تلویزیون با محبت بسیار با فرزندان ما صحبت می‌کنند. این روزها مجری‌های ماهواره‌ها قربان صدقه‌ی جوان ما می‌روند. این روزها تربیت لطیف شده‌ی رسانه‌ها، جایی برای اقتدار والدین نمی‌گذارد. این روزها بچه‌ها یاد گرفته‌اند به جای «چشم» بگویند : «چرا». 

v     افرادی به سردی «غرب»

این سبک را می‌توان خانواده‌های «دموکرات» یا «مساوات طلب» نامید. در این گونه خانواده‌ها، افراد هم‌پای؟ والدین خود هستند و تفاوتی از لحاظ نقشی که ایفا می‌کنند وجود ندارد.در این خانواده‌ها پدر، توصیه‌ی اخلاقی می‌کند ولی در قبال گوش دادن یا گوش ندادن فرزندشان عکس‌العمل خاصی نشان نمی‌دهند. جوان در این نوع خانواده‌ها در سراشیبی انحطاط فرو می‌رود و والدین تنها به تذکر زبانی بسنده می‌کنند. والدین آن قدر سرد و بی تفاوت هستند که ترجیح می‌دهند به جای آنکه تجربه‌ی خود را در اختیار او قرار دهند، خودش سرش به سنگ بخورد و تجربه کسب کند.اگر مشورت خواهی از نوجوان، با رهبری مدبرانه همراه باشد، سبب می‌گردد آنچه مدنظر والدین است از زبان فرزند شنیده شود و عمل گردداین‌گونه خانواده‌ها در کشورهای غربی بیشتر از کشور ما دیده می‌شود. بهتر است همیشه حد تعادل را در پیش گرفت : نه مثل این نوع سبک، سرد و بی تفاوت، نه مانند برخی خانواده‌های ایرانی که تمام آرزوها و آمال به دست نیاورده ی خود را در فرزندانشان می‌بینند.

v     افراد متکی به نفس و مسئولیت پذیر

آخرین و بهترین سبکی که مورد بررسی قرار می‌دهیم، سبک «قاطع و ایمان بخش» نام دارد. در این نوع خانواده‌ها والدین و فرزندان روابط صمیمی و مستحکمی با هم دارند. قوانین شناخته شده است و افراد متکی به نفس و خودمختار بارمی آیند. تذکر و نصیحت، تنها در شرایط خاص و بزنگاه، با در نظر گرفتن تمامی جوانب صورت می‌گیرد. والدین در کنار خانواده حضوری فیزیکی و رفاقتی دارند.

در اغلب این خانواده‌ها رفاه مطلق حکم‌فرما نیست. اینان معتقدند فرزندشان باید سیراب از محبت باشد، ولی لزومی ندارد که از امکانات هم سیراب گردد؛ زیرا آشنایی با سختی‌ها و راه مقابله با آن‌ها را عامل پیشرفت فرزندشان می‌دانند.

والدین قاطع و صمیمی در این خانواده‌ها، سکّان کشتی زندگی را در طوفان حوادث به دست می‌گیرند، مدبرانه تدبیر می‌کنند، قاطعانه تصمیم می‌گیرند و پشتوانه‌ی محکمی می‌گردند برای اهالی خانه؛ الگوی مقتدری می‌شوند برای فرزندان و مایه‌ی افتخار و مباهات خانه.

شور و مشورت واقعی در این نوع خانواده به چشم می‌خورد. اگر والدین اظهارنظری می‌کنند، با اقامه‌ی برهان و دلیل آن را پشتیبانی می‌کنند، تا فرزندان آن‌را با میل و رغبت بپذیرند. اگر مشورت خواهی از نوجوان، با رهبری مدبرانه همراه باشد، سبب می‌گردد آنچه مدنظر والدین است از زبان فرزند شنیده شود و عمل گردد. در کل می‌توان سبک مقتدرانه را این‌گونه برشمارد : تشویق به استقلال همراه با محدودیت بر رفتارها، مبادله‌ی کلامی زیاد، گرمی و دلسوزی. اینک که سبک‌های مختلف فرزند پروری در کشورمان را مورد بررسی قرار دادیم، جای خود را بیابید و در ارتقاء آن بکوشید.شاید به امید حق، اسوه‌ی حسنه‌ای باشیم برای دلبندانمان.

6- توجه به رغبتهای محصلان

1- نبودن قید سنی برای آغاز تحصیل

7- توجه به استعدادهای محصل

2- نبودن محدودیت زمانی تحصیل

8- بازی و استراحت

3- گوناگونی روش تدریس

9- تربیت حواس

4- تدریس ماده تخصصی

 

5- توجه به شواهد و مثالهای محسوس

   اهداف تربیتی اسلام

می توان هدف آموزش و پرورش یا تربیت در اسلام را چنین خلاصه کرد: پیدایش آمادگی و مهارت های مطلوب برای بهره مندی از یک زندگی سالم انسانی، اعم از آمادگی بدنی، ذهنی عاطفی و اجتماعی در همه مسلمانان ایمان به اصول دین و عمل به دستورهای دینی به منظور تامین سعادت دنیا و آخرت و اگر بخواهیم این هدفها را کاملتر بیان کنیم، می توانیم چنین طبقه بندی نماییم:

1 - تربیت اخلاقی
   از دیدگاه فلسفه آموزش و پرورش جدید، اخلاق تجلیگاه چگونگی روابط میان مردم است زیرا نقش اساسی آن در جامعه، تعیین حدود «حق و وظیفه» افراد نسبت به همدیگر و ارزشیابی چگونگی رعایت و اجرای آنهاست.
طبق نظر اسلام، زندگی اجتماعی سالم، اخلاق یا کردار اخلاقی سودمند را محور اساسی خود می داند و اخلاق مطلوب را باید در کردارهای عینی ملاحظه کرد نه فقط در کتابها، کتاب تنها می تواند شخص را با معانی و مفاهیم اخلاقی آشنا کند.
2- توجه به دین و دنیا با هم
اسلام هدف تربیت را به تربیت دینی یا اخلاقی محدود نمی کند همان طور که فقط تربیت مادی یا دنیوی را کافی نمی داند بلکه آن دو را غیرقابل تفکیک دانسته است زیرا خود انسان دارای دو جنبه متفاوت اخلاق و بدن نیست. به همین نسبت، پیغمبر اسلام مردم را به تلاش و کوشش برای دین و دنیایشان با هم توصیه می کند و می فرماید: «برای دنیای خود آن چنان بپرداز که گویی همیشه زنده ای و برای آخرتت آنچنان توجه نما که گویی فردا خواهی مرد.»
3- توجه به جنبه های انتفاعی
تربیت اسلامی می کوشد فرد را با همه مهارت های لازم برای زندگی مجهز گرداند و برای تامین این منظور، افزایش و گسترش شناخت های علمی را برای مسلمانان ضروری می داند چنان که اسلام همیشه مروج کوششهای علمی بوده است و دانشمندان متعددی در جهان اسلام پیدا شده اند که فرهنگ و تمدن معاصر بشر تا حدی مدیون تلاشهای ایشان است.
اصول و قواعد اساسی در تربیت اسلامی
به این ترتیب ملاحظه می کنیم که اسلام پانزده قرن پیش و بسیار جلوتر از دانشمندان تربیتی مغرب زمین، که هنوز پیشوایان و پیشروان تربیتی ما به شمار می روند، به اصول و پایه های اساسی آموزش و پرورش متوجه شده رعایت آنها را به همه مربیان و معلمان توصیه کرده است.

اصول تربيت فرزندان در اسلام

  *انتخاب همسر

مسئله تربيت فرزند از انتخاب همسر شروع مي شود. درست است كه هنوز فرزندي وجود ندارد كه تربيتش آغاز گردد، ولي اگر يك همسر فهيمه و عالمه و مومنه و مهرباني كه شرايط تربيت صحيح فرزندان آينده ما را در دست بگيرد، اختيار نماييم به خوبي مي توانيم صاحب يك يا چند فرزند صالح و شايسته باشيم، چرا كه بيشترين بار تربيتي و اخلاقي روي دوش مادرها نهاده شده است و اين مادر با كفايت است كه مهمترين دوران تربيتي كودكان را بر عهده دارد. قرآن كريم مي فرمايد: مردان مومن با زنان مومنه و زنان مومنه با مردان مومن ازدواج نمايند.   و در جايي ديگر فرموده است: «نسائكم حرث لكم» - زنان شما كشتزار شما هستند - چه تعبير زيبايي. يك كشاورز وقتي مي خواهد بذر را بيفشاند بهترين زمين در بهترين موقعيت را انتخاب مي كند. رحمي كه محل پرورش فرزند است بايد پاكترين رحمها باشد تا فرزند هم از خصوصيات اين مادر به لحاظ ژنتيك ارث ببرد. ازدواج هم كفو و هم شان در ايجاد فرزند صالح و تربيت صحيح و تعيين صلاحيتها تاثير بسزايي دارد. اگر مسئله كفو و هم شاني در مسائل رعايت شود، يك جوان متعهد و مسئول و يا يك دختر پاك سرشت و عفيف، بيشتر به خواسته هاي مشروع خويش راه مي يابند و نسلها به پاكي و نجابت و اصالت گرايش بيشتري پيدا مي كنند. 
*دوران بارداري 

 پس از انعقاد نطفه، دوران پرماجراي حمل و بارداري شروع مي شود. در دوران بارداري، مسئوليتهاي خطير مادري آغاز و مادر از همان ابتداي حمل، بار سنگين تربيتي كودك را به عهده مي گيرد. پيامبر بزرگ اسلام (ص) مبناي سعادت و شقاوت كودك را از همان آغاز بارداري تعيين كرده و مي فرمايد: بد بخت كسي است كه در رحم مادر گرفتار شقاوت مي گردد و خوشبخت كسي است كه از رحم مادر سعادتمندي او پي ريزي مي گردد. از عوامل تاثير گذار بر جنين، تغذيه مادر است. سلامت جسم و روح جنين بسته به تغذيه مادر است. خداي متعال مي فرمايد: «فلينظر الانسان الي طعامه» - آدمي بايد به دقت به غذاي خويش بنگرد - به حليت و حرمت غذا و هم به سلامت آن و هم به تاثير مثبت و منفي و جانبي آن و دهها عوامل ديگر... مادر كه حامل فرزند خود است دقت ويژه اي بايد داشته باشد. 
  *دوران شيرخواري 
 شير در تغذيه كودك نقش بنيادين دارد. اگر بنياد يك بنا سست و كج و ضعيف باشد، بقا و دوام و استحكام آن، خدشه دار مي گردد. پس از اجراي وظايف سنگين بارداري، اينك فرزندي پاك به دنيا آمده و مادر وظيفه سنگين تري را به عنوان شيردهي به عهده دارد. با تاسف، زنان متمدن امروز، براي فرار از شير دادن به بهانه هاي مختلف از جمله تغيير اندام و تغيير زيباييها و... يا داشتن كارهاي اداري و اقتصادي و فرهنگي در بيرون از خانه، يا به خاطر داشتن اختلاف با شوهر، كودكان بي گناه خود را به وسيله شير خشك و يا غذاهاي مصنوعي و ساختگي مشتبه و مشكوك تغذيه مي كنند. بدين وسيله بزرگترين خيانت را به نوزادان خويش روا مي دارند. اما مكتب انسان ساز اسلام، شير مادر را مناسبترين غذايي كه خالق مهربان، قبل از ولادت در سينه مادر آماده كرده، معرفي مي نمايد. پيامبر بزرگ اسلام (ص) فرمود: «ليس للصبي خير من لبن امه» - براي كودك از شير مادر چيزي بهتر و برتر وجود ندارد. كودك نه تنها از شير مادر لذت مي برد و سلامت و اعتدال خود را حفظ مي كند، بلكه به طور كلي وجود مادر با آن عواطف گرم و تحمل هرگونه رنج و زحمت، به خاطر تامين رفاه و حصول آسايش كودك، يگانه عامل خوشبختي و پايه گذار اعتدال و سلامت اوست. مهمتر آن است مادر شيرده، در ضمن اينكه چه غذايي را ميل كند تا از لحاظ مواد مفيد و ويتامينها كودك خود را تامين كند، بايد در حليت يا حرمت و شبهه ناك بودن لقمه اي كه بعدا تبديل به شير شده و به بچه مي دهد، دقت كافي نمايد. غزالي مي گويد: شير حاصل از حرام، بركت ندارد و اگر كودك از اين شير تغذيه كند، سرنوشت او با پليدي آميخته خواهد شد.

*دوران خطير طفوليت 
دوران پس از شيرخوارگي كودك، دوران پر مسئوليتي است براي پدر و مادر، كه كوچكترين غفلت وبي توجهي در تربيت و تغذيه جسمي و روحي كودك، عوارض غير قابل جبراني به بار مي آورد. در اين سن، شالوده تربيتي و شخصيتي كودك ريخته مي شود. مثلااگر مادر به او وعده هاي دروغ بدهد، دروغگو بار مي آيد. اگر كلمات قبيح و زشت بر زبان بياورد، همان را ياد مي گيرد و به ديگران خطاب مي كند، چون آن كلمات در حافظه او بايگاني شده است. خواجه نصيرالدين طوسي عالم بزرگوار شيعه در تربيت كودك مي گويد: كودك را بايد به هر خلقي نيك، كه از اوصادر شود مدح گويند و اكرام كنند، و بر خلاف آن توبيخ و سرزنش صريح ننمايند كه بر قبح و بدي اقدام نموده است، بلكه او را به تغافل نسبت دهند تا بر تجاسر و خودسري اقدام نكند و اگر بر خود مي پوشد پوشيده دارند، و از عادي گرفتن توبيخ و از كشف معايب، احراز بايد كرد كه موجب وقاحت مي شود. پيامبر خاتم (ص) فرمود: «من كان عنده صبي فليتصاب له» - هركس كودكي دارد بايد با او و مطابق فكر و فهم او كار كند. توان فكري و عقلي و جسمي كودك، بسيار ضعيف است و از فكر و عقل و درك او بر نمي آيد كه كار عقلاو بزرگسالان را انجام دهد. پس بايد با او مدارا كرد و كاري كه از تحمل و قدرت او عاجز است نبايد به او تحميل گردد و از او خواسته شود. مدرسه و كودكستان نمي تواند جاي مادر را در تربيت بگيرد.

 بنابراين والدين، به ويژه مادر در تربيت فرزند بايد از خواب و آرامش خويش بكاهد و با كارشناسي خاص مادري خود، به زيربناي تربيتي و سازندگي كودك خويش توجه بيشتري نمايد، همواره با پرورش جسمي، پرورش روح و روان و اخلاق او را نيز به طور جدي به عهده داشته باشد. مادر در تربيت رواني كودك بايد درس شهامت، شجاعت، سخاوت، بلند همتي و سيادت و كرامت نفس را به او بياموزد و سعي كند جبن و ترس و هر چيزي را كه از آن مي ترسد يا ترس آور است از بچه دور كند و از همان كودكي با تدبير و تجربه شايسته خود شجاعت، صبر، تحمل را به فرزند القاء نمايد. حساس ترين فراز مسئوليت والدين خصوصا مادر اين است كه درس ولايت و دوستي اهل بيت پيامبر (ص) را به فرزندشان بياموزند تا او مهر و محبت امامان معصوم (ع) را در قلب كوچك خود جاي دهد و اين ولايت به گونه اي فرزند را در برابر انحرافات آينده بيمه مي نمايد. 
    *دوران جواني 
دوران تربيتي كودك تا سنين جواني، مراحل متفاوتي را طي مي كند. رسول گرامي اسلام (ص) فرمود: «الولد سيد سبع سنين، و عبد سبع سنين، و وزير سبع سنين» - فرزند آدمي در هفت سال اول زندگي، آقاي پدر و مادر است، در هفت سال دوم، فرمانبردار و مطيع پدر و مادر است و در هفت سال سوم، وزير و مشاور خانواده است. منظور از آقايي آن است كه چنانچه اشتباهي انجام دهد مواخذه نمي شود و اگر كار مثبتي داشته باشد مورد تحسين قرار مي گيرد. در هفت سال دوم چون به حد تميز و تشخيص رسيده است لذا فرمانبردار پدر و مادر است و مي توانند او را امر و نهي كنند. در هفت سال سوم، وزير است به اين معنا كه پدر و مادر، او را مشاور خود قرار دهند در تصميم گيري هاي منزل با او مشورت كنند تا او براي خود احساس بزرگي و شخصيت نمايد و راه و رسم زندگي و تعامل با مشكلات را ياد گيرد. اين سه مرحله ناظر بر روانشناسي پسر و تربيت اوست. اما دختر به لحاظ جنسيت و عاطفي بودن، تربيت خاص خود را مي طلبد. در هفت سال اول، دختر ريحانه است، بيش از پسر نياز به محبت و عاطفه دارد، نوع بازي و اسباب بازي و كيفيت كارهاي او با پسر تفاوت اساسي دارد. در هفت سال دوم، آموزه هاي مخصوص دختران از قبيل حجاب، حيا، محرم و نامحرم آموخته شود و هفت سال سوم بايد او را براي خانه داري و مديريت يك زندگي مستقل آماده كرد. 
 اگر به فرزندان خود در اوان رشد، راه مبارزه و مجاهده با نفس را بياموزيم به فضائل و تكامل انساني راه خواهند يافت. مولاعلي (ع) فرمود: كسي كه قبل از بلوغ (در راه رشد و تكامل) با خواهشهاي نفساني خويش مجاهده نكرده باشد، در بزرگي به مقام فضل و شايستگي نايل نمي شود. در روايات آمده كه فرزندانتان را از شش سالگي به نماز ترغيب و تشويق نماييد تا برايشان ملكه شود و عادت نمايند و سفارش به آموختن قرآن در روايات نيز آمده است. جواني كه تلاوت قرآن نمايد قرآن با گوشت و خون او تركيب شده و او را از انحرافات مصون مي دارد. پيامبر گرامي اسلام فرمود: «الشباب شعبه من جنون» - دوران جواني، شعبه اي از جنون است. اين تعبير رسول گرامي واقعا حالت جواني و بيدار شدن غرائز جنسي، پديدار شدن حس غرور و خود بزرگ بيني كاذب را به زيبايي تصوير نموده است. والدين در رفتارهاي خود با جوان بايد نهايت دقت را داشته باشند. با او لج بازي نكنند، به آراء و افكارش احترام بگذارند و او را تمجيد و تحسين نمايند تا بتوانند مهار جواني فرزند را به دست گيرند. در روايات، تاكيد فراوان بر دوست مناسب و رفيق آگاه براي جوان شده، لذا والدين بايد نهايت دقت خود را بر دوستان فرزندانشان مبذول نمايند و آنها را بشناسند، چون جوان بيش از هر كسي سخن دوست و رفيق خود را مي شنود.

 

عوامل تاثير گذار در تربيت اسلامي

آنچه بنده از نوشته هاي بزرگان مان به دست آورده ام عوامل تاثير گذار در تربيت اسلامي شامل موارد ذيل مي باشد كه به خاطر طولاني بودن توضيحات آن ها، در اين مقاله فقط به ذكر عناوين آن بسنده مي نمايم كه شامل :

حكومت

دنيا

خدا

اعضا و گروه هاي فرهنگي و سياسي

تغذيه (حلال و حرام)

پيامبر و امامان

رسانه

خانواده

ملائكه

فرهنگ عمومي جامعه

مربي و معلم

فطرت

محيط جغرافيايي

دوستان و همسالان

قرآن

شغل و محيط شغلي

علما و دانشمندان

اراده

رشته تحصيلي

حاكمان جامعه

وارثت

حوادث غير مترقبه

مدارس ، دانشگاه ها و حوزه ها

شيطان

فضاي مجازي

موسسات و كانون هاي مذهبي، حسينيه ها ومساجد

هواي نفس

در بين همه اين عوامل يكي از  تاثير گذار ترين عوامل خانواده مي باشد.

راهکارها :

در درجه نخست باید والدین را نسبت به شیوه های فرزند پروری و اثرات هر یک از آن ها بر فرزندان، آگاه کرد. این آگاه سازی از چند طریق امکان پذیر است:

v     برگزاری کلاس های آموزش خانواده در مدارس توسط مشاوران.

v     برگزاری دوره های آموزشی برای والدین کودکان خردسال در مهد کودک ها.

v     لزوم ایجاد دوره های آموزشی در مراکز فرهنگی مانند فرهنگسراها، کانون های تربیتی آموزش و پرورش، کانون های فرهنگی مساجد و اماکن مذهبی.

v     برگزاری کارگاه های کوتاه مدت و فشرده یک روزه برای والدین.

v     برگزاری جلسات برای مراقبین فرزندان بی سرپرست در مراکز بهزیستی.

v     معرفي كتاب هاي جهت مطالعه در مورد تربیت فرزند كه براي نمونه كتب زير معرفي مي گردد :

۱ـ والدین و مربیان مسئول؛ فرهادیان، ؛ قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی (بوستان کتاب)، ۱۳۷۷.
۲ـ کودک در مکتب اهل بیت ، نوشته مرحوم محمد تقی فلسفی .
۳ـ تربیت کودک در جهان امروز؛ بهشتی، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷.
۴ـ حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع)؛ طبسی، با مقدمه آیت الله معرفت، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶.
۵ـ راهنمای پدران و مادران و شیوه های برخورد با کودکان، سادات، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲.
۶- ریحانة بهشتی یا فرزند صالح.
۷ـ نقش علم در تربیت دینی، محمد داوودی، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (قم)
۸ـ تربیت اعتقادی، محمد داوودی، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (قم)
۹ـ درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، محمدعلی حاجی ده‌آبادی، مرکز جهانی علوم اسلامی (قم)
۱۰- کتاب " هنر در قلمرو مکتب"، جواد محدثی

در درجه دوم باید مسئولین را از جمله (آموزش و پرورش ، بهزیستی، بهداشت روان در وزارت بهداشت، نمایندگان مجلس) که در واقع والدین دوم فرزندان هستند، نسبت به وجود این شیوه ها و گستره رفتارهایی که به دنبال دارند، آگاه کرد.

بحث و نتیجه گیری:

در زمانه اي كه مورد تهاجم فرهنگي غرب قرار گرفته ايم و دشمن، تمام هم و غم خود را بر اين گذاشته تا جوانان را از جامعه اسلامي جدا نمايد و آنان را به لجنزاري كه خودشان در آن غوطه ورند بكشاند، بر هر پدر و مادر مهربان و دلسوزي لازم است در امر تربيت فرزندان خود نهايت سعي و تلاش خود را به كار گيرد. به ياد داشته باشيم اگر نهالي كج رشد كند تا به سن رشد است مي توان آن را صاف كرد اما اگر تنومند شد، ديگر راست كردن آن محال است. جوانان را بيشتر دريابيم. فقدان تربیت صحیح برای بشریت یک فاجعه بوده است، جنگ‌هایی که اتفاق افتاده ناشی از تربیت غلط آنها بوده که به جان هم افتاده و خون یکدیگر را بر زمین جاری ساختند. آری مردمی که خون‌ریزی می‌کنند به ظاهر وحشی و بی‌سواد نبودند بلکه براساس نظاماتی به ظاهر متمدن تربیت یافته بودند ولی در آن نظام از تعالیم آسمانی خبری نبوده و جسم و تن و غرائز را مورد توجه قرار می‌دادند. ‌و امروز هم همان‌ خطر، بشریت را تهدید می‌کند از آن بابت که برخی نظام‌ها، نه تنها الهی نشده‌اند بلکه فاصله آنها با خدا و تعالیم انبیاء روزبروز بیشتر می‌شود. امر تربیت در همه ایام و در طول تاریخ برای همه جوامع و ملت‌ها مهم بود و ما مسأله تربیت را برای همه یک مسأله حیاتی می‌دانیم. 
اهمیت دادن به امر تربیت در عصر حاضر به ویژه برای دوام کشور ما که مهد اجتماعی از مردم انقلابی و مسلمان است، مهم است. 

اما بهترين نوع تربيت تربيت اسلامي و الهي مي باشد چرا كه مطابق فلسفه خلقت و چرايي آفرينش انسان مي باشد تربیت الهی تربیت همه جانبه است، مقایسه تربیت الهی با روش های تربیتی عادی چند حقیقت را آشکار می سازد. اول این که تربیت های معمولی فاقد جامعیت لازم اند. به سخن دیگر تربیت عادی یا نظام های تربیتی غیرالهی غالبا یک یا چندبعداز شخصیت انسان را در نظر می گیرند، در صورتی که درتربیت الهی تمام جنبه های شخصیت آدمی موردتوجه است. ثانیا تربیت الهی با طبیعت آدمی و نیازهای او، و رشد و تکامل او سازگار است. تربیت الهی هم بعد اجتماعی حیات انسانی را در نظر می گیرد و هم جنبه فردی شخصیت را موردتوجه قرار می دهد. در تربیت الهی هم بعد مادی در حد ضرورت و نیاز مورد توجه است و هم مسائل معنوی بر تمام شئون حیات انسان پرتو می افکند. تعالیم الهی هم نیازهای معنوی انسان را تأمین می کند و هم به نیازهای اجتماعی و عقلانی انسان توجه دارد.هم احساسات و عواطف را تحریک می کند و هم میل به کنجکاوی و حقیقت جویی انسان را ارضا می کند. نظام های تربیتی عادی، هر چند از هدف های گسترده حمایت کنند، برای کمال و ترقی انسان محدودیتی به وجود می آورند، اما تربیت الهی راه را برای رشد و تکامل دائمی و نامحدود انسان هموار می سازدو از این جهت انسانی را، که فطرتا کمال جو و ترقی طلب است، راضی می کند.

درتربیت اسلامی، تمام اعمال باید درجهت عبودیت حقیقی خداوند باشد. ملازم هدف نهایی تربیت اسلامی، ساختن عبد صالح است. عبد کسی است که تنها خدا را ربّ و پرورنده خویش ببیند و بداند. عبد شدن خروج از سلطه همه ارباب و خدایان غیر از ربّ العالمین است.

 

 

 

 

منابع

1- قرآن كريم

2- فرهنگ دهخدا و فرهنگ معين

3- جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آينه معرفت، تهران: مركز نشر فرهنگي رجاء، 1372.

4- رفيعي، بهروز، كتابشناسي توصيفي و موضوعي تعليم و تربيت در اسلام، تهران: مركز مطالعات فرهنگي بين‏المللي، 1378.

5- مصباح، محمدتقي، سلسله درسهايي درباره معرفت ديني (2)، فصلنامه مصباح، شماره 21.

6- احمدی . اصول و روشهای تربیت در اسلام . 1364. جهاد دانشگاهی

7- مطهری . مرتضی.تعلیم وتربیت در اسلام.1369. انتشارات صدرا
8- شريعتمداري، علي (1369) رو.انشناسي تربيتي ـ تهران: انتشارات امير كبير

9- شعاري نژاد، علي‌اكبر (1373) روانشناسي رشد ـ تهران: انتشارات اطلاعات

10- ياسايي، مهشيد (1368) رشد و شخصيت كودك ـ تهران: نشر مركز

11- داوودی ، محمد ، نقش علم در تربیت دینی، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (قم)

12- باهنر ، شهيد دکتر محمد جواد ، گفتارهاي تربيتي ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي ،تهران 1373،چاپ سوم

13 – سايت هاي اينترنتي : تبيان – شميم – ويستا – مهر مادر


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 8 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 11:23 قبل از ظهر ] [ بهرامی ]
[ ]